توضیحات
افسران پلیس و نیروهای انجمن حمایت از کودکان با در دست داشتن حکم قانونی، وارد خانهی «مانوئل» در شهر «دیترویت» شدند.
پلیس به اتهام به خطر انداختن جان کودکان برای او پرونده تشکیل داده.
«مانوئل» دوست دارد همهی چیزهای قابل بازیافت را انبار کند.
وقتی پلیس وارد خانهی کثیف و پر از آشغال آنها شد شرایط برایشان شوکه کننده بود.
پلیس در خانه بچههای کوچکی را پیدا کرد که در این شرایط وحشتناک بودند.
موضوع به سازمان حمایت از کودکان اطلاع داده شد و آنها هم به سرعت بچهها را که ۵،۶،۷ و ۹ ساله بودند از آنجا خارج کردند.
این بچهها در حقیقت نوههای «مانوئل» بودند.
وقتی او موضوع را به پسرش اطلاع داد، «جان» به خانهی او آمد تا اوضاع را مرتب کند اما هردوی آنها به خاطر تهدید کودکان دستگیر شدند.
سازمان حمایت از کودکان گفته تا وقتی که خانهی هردوی آنها تمیز نشود، کودکان را به آنها باز نخواهد گرداند… در ادامه با «کارلا» آشنا میشویم که در بانک کار میکند.
او تا به حال سه ازدواج ناموفق داشته و اشیاء بیارزش مانند لوسیون، شامپو، فنجان قهوه، قابلمه و ماهیتابه جمعآوری میکند.
او تا به حال سه خانه را پر کرده از اشیاء و لوازم مختلف.
خانهای که در حال حاضر در آن زندگی میکند و همچنین سومین خانه متعلق به دوست پسر او هستند که انها را پر کرده از اشیاء و لوازم مختلف.
دوست پسر «کارلا» خشن است و از او سوءاستفاده و زورگویی میکند.
«کارلا» دوست ندارد در این رابطهی وحشتناک باقی بماند اما جای دیگری هم برای رفتن ندارد.
خانواده او میگویند اگر «کارلا» بتواند یکی از خانههایی را که متعلق به او است مرتب کند، میتواند زندگی جدیدی آغاز کند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.