توضیحات
از دست دادن مادر باعث شده «جانی» به اختلال وسواس احتکار مبتلا به یک «دورننداز» حرفهای تبدیل شود که این موضوع عواقب بدی برای او و خانوادهاش داشته.
این عادت وسواسی او به قدری شدید است که شوهرش او را ترک کرده و دو پسرش دیگر تحمل انبوه آشغالهایی که در خانه جمع شده را ندارند.
دو پسر جوان او به قدری از وضعیت شلوغ خانه به ستوه آمدهاند که به طور تفننی به مواد مخدر پناه بردهاند.
«جانی» هم در حقیقت گهگاه هزینهی مورد نیاز آنها را تامین میکند تا به این وسیله آنها را ساکت نگه دارد! وقتی که پسران او در رابطه با مواد مخدر به زندان رفتند، حضانت نوهاش به او واگذار شد اما به علت ضعیت بد خانه، حضانت او را از دست داد.
اما با وجود همه ی این مشکلات و مسائل «جانی» همچنان به انبار کردن اشیاء در خانهاش ادامه داد.
از یک سال پیش او خودش هم از خانه بیرون رفته و در خانهی دوستپسرش زندگی میکند.
اما به تدریج شروع کرد به انبار کردن اشیاء در خانهی او و برای اینکه او به اصطلاح صدایش درنیاید، به او پول میداده.
اما بالاخره این شرایط برای دوست پسرش هم غیرقابل تحمل شد و به او ۳۰ روز فرصت داده تا خانهی خودش را تمیز کند و از خانهی او بیرون برود و اگر این کار را انجام ندهد او را از خانهاش بیرون خواهد کرد.
این برنامه آخرین فرصت برای او است تا از این وضعیت بد و عواقب آن برای خود و خانوادهاش نجات پیدا کند.
پسرها و نوهی او با وجود آنکه آسیبهای زیادی از او خوردهاند، موافقت کردهاند که برای تمیز کردن خانه به او کمک کنند.
در ادامه این برنامه با «میلی» آشنا می شویم.
در خانهی میلی هر چیز کوچکی حتا یک قطعه سنگ، جای مخصوص خودش را دارد.
تمام اشیاء ریز و درشتی که خانهای او را پر کردهاند جای خاصی دارند به غیر از دخترش! «میلی» دو دختر زیبا به نامهای «چلسی» و «جسیکا» دارد.
«چلسی» این احساس را دارد که مادرش آشغالهای خانهاش را به فرزندان و نوههایش ترجیح میدهد.
او در سن چهارده سالگی توسط سازمان حمایت از کودکان از خانهی مادرش خارج میشود.
«چلسی» بارها به خانه بازگشته و بارها هم از خانه بیرون رفته چون بیماری وسواس احتکار مادرش، جایی برای او در خانه باقی نگذاشته.
حالا اعضای خانواده به همراه «چلسی» آخرین فرصت را به «میلی» دادهاند.
یا او خانهاش را مرتب میکند و «چلسی» به خانه بازمیگردد یا اینکه بهدنبال زندگی خودش میرود…
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.