انسان اولیه از تکامل تا پیدایش دین و مذهب

ما در مورد انسان‌‌ اولیه چیزهای‌ خیلی‌ کمی‌ می‌‌دانیم، یعنی‌ حقیقتش تقریباً هیچ چیزی‌ نمی‌‌دانیم. نه نوشته‌ای‌ از آنها به یادگار مانده و نه حتی‌ تصویری‌. تمام دانسته‌های‌ ما، تنها حدس و گمان‌هایی‌ هستند بر پایه‌ی یافته‌های‌ باستان‌شناسان.
انسان اولیه از تکامل تا پیدایش دین و مذهب
فهرست مطالب

ما در مورد انسان اولیه چیزهای‌ خیلی‌ کمی‌ می‌‌دانیم، یعنی‌ حقیقتش تقریباً هیچ چیزی‌ نمی‌‌دانیم. نه نوشته‌ای‌ از آنها به یادگار مانده و نه حتی‌ تصویری‌. تمام دانسته‌های‌ ما، تنها حدس و گمان‌هایی‌ هستند بر پایه‌ی یافته‌های‌ باستان‌شناسان.

این یافته‌ها چه هستند؟

در حفاری‌‌های‌ مختلف در کنار یک‌سری‌ کاسه‌کوزه‌ی شکسته و تعدادی‌ ابزار سنگی‌، چند تکه از استخوان‌های‌ اندام و جمجمه اجداد شبه‌آدمیزاد ما کشف شده است. انسان‌شناسان (دانشمندانی‌ که تمام وقت و انرژی‌‌شان صرف این می‌‌شود که ثابت کنند انسان اشرف مخلوقات نیست و صرفاً یک جور حیوان دگراندیش است) این استخوان‌ها را با خود به آزمایشگاه بردند و به کمک علم آناتومی‌ و اندکی‌ هم تخیل خودشان موفق شدند شکل و شمایل اجداد اولیه‌ی ما را بازسازی کنند.

اسکلت انسان اولیه

بعد از انتشار کتاب جنجالی داروین درباره‌ی تکامل حیوانات ـ که شامل انسان نیز می‌شد ـ عمده‌ی تلاش انسان‌شناسان در نیمه‌ی دوم قرن نوزدهم صرف این شد که کشف کنند بالاخره انسان با میمون قوم و خویشی دارد یا نه….

مستند بررسی نظریه داروین

از آسمان تا اعماق اقیانوس ؛ زمین از زندگی سرشار است.
برای برخی این یک معجزه است.
اما آیا علم توجیهی برای چگونگی بوجود آمدن این مسائل دارد ؟

مستند بررسی نظریه داروین

تئوری تکامل ۱۵۰ سال است که توسط منتقدانش مورد هجوم واقع می شود.
آنها مدعی اند که این تئوری پر از نقص است.
این اختلافات نشان میدهد که دست خالقی در میان است.
حق با کیست ؟ ما در جستجوی انفجار آمیز ترین سوال علمی هستیم : “آیا داروین اشتباه می کرد ؟”

بر این اساس دانشمندان دو دسته شدند.

یک دسته که هر روز صبح سعی می‌کردند در آیینه شباهت‌های خودشان را با میمون‌ها کشف کنند و آنها که دنبال کشف تفاوت‌های‌شان بودند. کشف اسکلتی در دره‌ی نئاندرتال در شمال غربی آلمان به این بحث بیشتر دامن زد.

طرفداران داروین معتقد بودند که این اصل جنس قبل از آدم شدن بوده درحالی‌که دانشمندان مخالف داروین معتقد بودند که این اسکلت تنها موجودی ناقص‌الخلقه است که ربطی به انسان و انسانیت ندارد. کشف اسکلت‌های دیگری از این گونه‌های نئاندرتال در بلژیک و فرانسه که تاریخ فوت‌شان بین ۱۱۰۰۰۰ تا ۳۵۰۰۰ سال قبل تخمین زده می‌شد نشان داد که فرضیه‌ی ناقص‌الخلقه بودن زیاد جواب نمی‌دهد.

این بار مخالفین داروین اعلام کردند که این اسکلت‌ها در بدترین حال نتیجه‌ی ناخوشایند جفت‌گیری انسان و میمون بوده. در این میان کشف استخوان‌های شکسته و گاززده‌ی یک نئاندرتال اوضاع را بیش از پیش خراب کرد و معلوم شد که اجداد انسان علاوه بر خویشاوندی با میمون از مشخصه‌ی شریف و منحصربه‌فرد همنوع‌خواری نیز برخوردار بودند.

این بحث هنوز هم که هنوز است داغ است. گروهی معتقدند که نئاندرتال‌ها اجداد ما بودند و گروه دیگر معتقدندکه آنها فامیل دور ما هستند.

مستند نئاندرتال

اروپای مرکزی , ۳۸ هزار سال قبل مردی مرده است که از نوع ما نیست…
او یک نئاندرتال است.
گونه ای که اروپای عصر یخبندان تحت سلطه اش بود اما پس از آن ناپدید شد.
دانشمندان استخوان های نئاندرتال را از هر زاویه ای بررسی کردند و حالا در حال جستجوی وادی های دیگری هستند و در جاهای نامأنوس به دنبال سرنخ می گردند.

انسان های اولیه

از این پس تحقیقاتشان در زمینه ی DNA خواهد بود. تیمی بین المللی از متخصصین ژنتیک سعی بر آن دارند تا رمز نئاندرتال را بشکنند.
این پروژه ای بسیار بلندپروازانه است که می تواند فاش کند که نئاندرتال ها حقیقتا که بوده اند و اینکه آیا هنوز ژن هایشان درون ما زنده هستند یا نه؟

در ۱۹۱۲ فردی به نام پیلت داون اسکلتی متعلق به یک انسان اولیه کشف کرد که شباهت بسیار زیادی به انسان امروزی داشت. مطمئناً شکل و شمایل جمجمه‌ی آن به خوش‌تیپی تام کروز یا براد پیت نبود، اما از بوزینه خیلی خوش‌قیافه‌تر بود.

قر در کمر طرفداران نظریه‌ی میمون بودن نئاندرتال خیلی زود خشک شد، چون معلوم شد که جناب پیلت داون یک شیاد کلاه‌بردارِ قالتاقِ سابقه‌دار بوده درحالی‌که مأموران پیلت داون را با توسری و اردنگ به زندان می‌بردند داروینیان با خرسندی کشف کردند که پیلت داون قسمت‌هایی از اسکلت یک انسان امروزی را دزدیده بوده و یک فک ارانگوتان تنگش زده بود.

در تحقیقات بعدی کاشف به عمل آمد که اجداد عصر ماقبل حجری انسان اولیه گونه‌ای از میمون‌های درختی موسوم به هومینیدها ـ ساکن شرق آفریقا و حوالی اتیوپی امروزی ـ بودند که چهار الی شش میلیون سال پیش با همان مغز ناقص‌شان که نصف مغز انسان امروزی بوده حساب و کتاب‌شان را از باقی طوایف میمون‌گونه یعنی شامپانزه‌ها، ارانگوتان‌ها و گوریل‌ها جدا می‌کنند.

پوشاک ادمای اولیه

ظاهراً آنها روی دو پای‌شان راه می‌رفتند و صاف و سیخ می‌ایستادند. در ضمن یک گونه داشتند به نام هومو ارکتوس که شاید نشان‌دهنده‌ی این باشد که آنها یک مشخصه‌ی خیلی خاص دیگر هم داشتند که البته سر اندازه‌ی آن بزرگان اختلاف نظر دارند. هومینیدها آن‌قدر زاد و ولد کردند و تکامل پیدا کردند که ریخت‌شان شد شبیه آدمیزاد. نام گونه‌شان را در صد هزار سال پیش به هومو ساپین تغییر دادند و مهاجرت را شروع کردند.

تصویر انسان اولیه

بله تلخ است، اما حقیقت دارد! پدران بزرگِ بزرگِ بزرگ ما (یعنی‌ همان اجداد ماقبل تاریخ‌مان) پستاندارانی‌ زشت و بسیار بدترکیب بودند. عاری‌ از سر سوزنی‌ جذابیت و نمک، بدنی‌ پوشیده از پشم و کرک، قدی‌ کوتاه و پشتی خمیده‌ داشتند. انگشتان‌شان دراز و لاغر، اما قدرتمند و دندان‌های‌شان تیز و برّا، چنان‌که در آن واحد به‌طور توأم وظیفه‌ی کارد و چنگال را برای‌شان انجام می‌‌دادند.

در ضمن، حرارت خورشید و وزش بادهای‌ سهمگین، چنان آنها را سوزانده بود که به قول گفتنی‌، حسابی‌ ته گرفته بودند. القصه، خیال‌تان را راحت کنم، هیکل خرس و ریخت بوزینه را سر هم کنید تا گوشی‌ دست‌تان بیاید که این انسان‌های‌ اولیه چه لعبت‌هایی‌ بودند. حقیقتش، خوب نیست که آدم پشت سر بزرگ‌ترهایش این‌طور حرف بزند، اما بدبختانه اجداد پارینه‌سنگی‌ ما از لحاظ ذهنی‌ نیز چندان نابغه‌ی‌دهر نبودند. فی‌‌الواقع هزاران سال طول کشید تا سرانجام در مغز کودن انسان بدوی‌، ایده‌ی شکل دادن به اجسام سنگی‌ و چوبی‌ رسوخ کرد.

انسان های ما قبل تاریخ

انسان‌های‌ اولیه در صد هزار سال اول دوره‌ی پارینه‌سنگی‌، هیچ لباسی‌ نمی‌‌پوشیدند و از این بابت احتمالاً سر سوزنی‌ هم احساس شرم نمی‌‌کردند.

اکثرشان در اعماق جنگل‌های‌ مرطوب مناطق استوایی‌ زندگی‌ می‌‌کردند، چون یکی‌ از معدود نقاط کره‌ی زمین بود که می‌‌شد تقریباً در تمام طول سال در آنجا لخت و پتی‌ گشت. در آن دوران چیزی‌ به‌نام اوقات فراغت و یا ساعت کار برای‌ نوع بشر نه وجود داشت و نه معنی‌. تنها شغل موجود در آن زمان شکار بود.

بشر از طلوع تا غروب خورشید، در پی یک لقمه گوشت خام برای‌ پر کردن شکم خودش و زن و بچه‌اش در اطراف مأوایش پرسه می‌زد.

ساعات شب برای‌ بشر اولیه ساعات خوشایندی‌ نبود. او اغلب مجبور بود زن و بچه‌هایش را در تنه‌ی خالی‌ یک درخت و یا پشت تخته‌سنگی‌ پنهان کند و خودش شب را تا صبح با ترس و اضطراب سپری‌ کند، چرا؟ چون بشر تنها شکارچی‌ جنگل نبود. او همسایگان درنده‌ای‌ چون ببر دندان‌خنجری‌ داشت که در رأس منوی‌ غذایی‌‌شان گوشت نرم و لذیذ بشر اولیه قرار داشت. بله، دنیای‌ ماقبل تاریخ، جهان هراسناکی‌ بود که در آن اگر نمی‌‌خوردی‌ خورده می‌‌شدی‌.

حتماً تصدیق می‌‌کنید که زندگی‌ در آن زمان اصلاً جالب نبوده است. روز و شب پر از ترس و مصیبت و کمبود امکانات بود و تمام خوشی‌ زندگی‌ در صرف یک وعده‌ی کامل گوشت خام ماموت و کرگدن خلاصه می‌‌شد.

رفتار اجتماعی‌ بشر اولیه چگونه بود؟

می‌‌توانم با اطمینان بگویم افتضاح! چون اصولاً چیزی‌ به اسم جامعه‌ی بشری‌ وجود نداشت. انسان اولیه با هیچ‌کس رفت‌وآمد و حشر و نشر نداشت. نه شب چله سر خانواده‌ی زنش خراب می‌‌شد و نه هر جمعه، ناهار خانه‌ی باجناغ‌اش دعوت می‌‌شد. مرد بدوی‌ نه رمانتیک بود و نه زن‌ذلیل و طبعاً با نظرات فمینیستی‌ نیز چندان آشنا نبود.

ببر

تصویر ببر دندان‌خنجری

این را می‌‌توانید از نحوه‌ی صرف غذایش بفهمید. طبق نقاشی‌‌های‌ به‌جای‌‌مانده از دوره‌ی ماقبل تاریخ در غار آلتامیر، در آن زمان زن موقع ناهار و شام پشت سر آقایش می‌‌نشست تا همسرش پس از تناول غذا، استخوان‌های‌ آن را برای‌ او پرت کند.

اگر تابه‌حال به باغ‌وحش رفته باشید، حتماً متوجه شده‌اید که جانوران و حیوانات بسیار علاقه‌مندند که فضای‌ باغ‌وحش را با اصوات ناهنجارشان شلوغ کنند.

انسان اولیه هم علاقه‌ی خاصی‌ به ایجاد سروصدا داشت. او حتی‌ پیش از آنکه آواز خواندن را یاد بگیرد شیفته‌ی سینه‌چاک صدای‌ خودش بود. در گذر زمان، او کم‌کم فهمید که به‌جز مسئله‌ی حظّ شخصی‌، از این اصوات می‌‌تواند برای‌ ایجاد ارتباط با سایر هم‌نوعانش نیز استفاده کند. او نخستین بار از این اصوات برای‌ انتقال چه مفهومی‌ سود جست؟

زن های انسان های اولیه

خانم از گشنگی‌ مردیم، این آبگوشت ماموت حاضر نشد؟

بچه جون این‌قدر با این گیم‌های سنگی عصر حجریت بازی نکن، شلوغ نکن بابا خسته است.

و یا هی‌ رفیق! بپا پشت سرت ببر دندون‌خنجریه.

کسی‌ نمی‌‌داند، به‌‌هرحال هرچه بود ادای‌ این اصوات و جواب طرف مقابل به همین شیوه، پایه‌ریزی‌ نخستین گفتمان بشری‌ در عهد پارینه‌سنگی‌ شد. آیا بشر اولیه موجود پرحرفی‌ بود؟ گمان نمی‌‌کنم، از آنجا که او هنوز در این دوران موفق به اختراع زبان نشده بود بعید به‌نظر می‌‌رسد که حرف زیادی‌ برای‌ گفتن با سایرین داشته باشد.

در جایی از کتاب آلیس در سرزمین عجایب، هامپتی دامپتی می‌گوید: وقتی من کلمه‌ای را به‌کار می‌برم به همان معنایی است که خودم برایش انتخاب کرده‌ام… نه بیشتر نه کمتر. ظاهراً نخستین زبان‌های بشر از این‌گونه زبان‌ها بودند، یعنی یک‌سری اصوات من‌درآوردی فردی که بیشتر برای هشدار، نشان دادن شادی یا خشم به‌کار می‌رفت.

تئوری پرطرفدار میان زبان‌شناسان تبدیل حرکات فیزیکی به حرکات فکی

است. زبان‌شناسان ضمن اشاره به این موضوع که زبان اشاره و زبان حنجره‌ای توسط سیستم عصبی مشابه اداره می‌شود، در مورد دلایل ترجیح حرف زدن به ادا درآوردن میان نوع بشر به این دو نکته اشاره می‌کنند:

حرف زدن انسانهای اولیه

اول اینکه اجداد ما روزبه‌روز از ابزار بیشتری استفاده می‌کردند و دیگر دست‌شان بند بود و نمی‌توانستند از زبان اشاره استفاده کنند.

و دوم اینکه برای استفاده از زبان اشاره طرفین حتماً باید همدیگر را می‌دیدند و این موضوع در مواردی مثل موقعی که مهمان غریبه داشتند و طرف باید از بیرون غار هشدار می‌داد تا عیال مربوطه داخل غار پوست خرس روی سرش بیندازد، مسئله‌ساز می‌شد.

این بحث زبان باز کردن بشر و زبان اولیه و مادر از همان قدیم بدجوری ذهن آدم و عالم را مشغول کرده بود. این‌طور که هرودوت نوشته یکی از فراعنه دو نوزاد یتیم را از همان بدو تولد به زوج کر و لالی سپرد تا ببیند وقتی زبان باز کردند به چه زبانی حرف می‌زنند.

وقتی به حضور فرعون آمدند کلمه‌ی غریبی را به‌کار بردند که شبیه کلمه‌ی نان در زبان فریزی بود و فرعون نتیجه گرفت زبان اصلی و اولیه‌ی بشر فریزی بوده.

جیمز پنجم پادشاه اسکاتلند همین آزمایش را انجام داد و این‌طور که نوشته‌اند اصواتی که این بچه‌های آزمایشگاهی ادا کردند شبیه زبان عبری بود، اما کودکانی که فردریک کبیر و اکبرشاه هندی این آزمایش‌ها را روی‌شان انجام دادند، اصلاً لام تا کام حرف نزدند.

فکر های ادمای ماقبل تاریخ

بشر اولیه با لامپ عصر حجری بالای سرش که قرار است نماد ایده‌ی بکر باشد

انسان اولیه چیزی‌ از زمان نمی‌‌دانست. او نه حساب روز تولدش را داشت و نه حتی‌ سالگرد ازدواجش را. از روز، هفته، ماه و سال سردرنمی‌‌آورد، اما فصل‌ها را خوب می‌‌شناخت. او آموخته بود که می‌‌تواند سوز گداکش زمستان را با خیال گرمای‌ شدید تابستان سپری‌ کند، اما یک سال، زمستانی‌ سرد و طولانی‌ از راه رسید که اصلاً خیال تمام شدن نداشت. هوا روزبه‌روز سردتر می‌‌شد و قندیل‌های‌ زمستانی‌ ماه به ماه ضخیم‌تر.

انسان اولیه اندک‌اندک آدم می‌‌شود

بشر اولیه، در ابتدا این مسئله را یک‌جور مسخره‌بازی‌ جوّی‌ تلقی کرد، اما حقیقت این بود که عصر یخبندان فرارسیده بود. با تمدید فصل سرما، درختان و گیاهان مردند و بشر اولیه مجبور شد به همراه سایر حیوانات همسایه‌اش، در جست‌وجوی‌ خورشید و نور و غذا به سرزمین‌های‌ جنوبی‌ کوچ کند.

عصر یخبندان

طبیعی‌ بود که سرعت حرکت انسان اولیه ـ آن هم بچه به بغل ـ اصلاً قابل مقایسه با دیگر جانوران نبود، پس او باید بین سریع مردن و یا سریع فکر کردن یکی‌ را سریعاً انتخاب می‌‌کرد. از آنجا که بشر اولیه چندان به انقراض نسل‌اش علاقه‌ای‌ نداشت، شق دوم را انتخاب کرد و ذهن خود را که تا آن زمان بسیار به‌ندرت از آن استفاده می‌‌کرد به‌کار انداخت. خب، طبعاً در وهله‌ی اول انسان محتاج تن‌پوشی‌ گرم بود تا از سرما یخ نزند.

مستند دنیای یخ

بیست و چهار هزار سال پیش قسمت اعظم سیاره ی ما پوشیده از یخ بود.
تکه های عظیم یخ به ضخامت سه کیلومتر که هر روز گسترده تر می شوند.

دانلود مستند دنیای یخ از مجموعه ویژه برنامه

این سخت ترین شرایط آب و هوایی بود که بشر تا آن زمان با آن روبرو شده بود.
اجداد ما در معرض خطر انقراض بودند.

نخستین جامه‌ی بشری‌، نه از برگ، که از جنس پوست خرس بود. انسان اولیه برای‌ این عسل‌خواران پشمالو چاله می‌‌کند. درون چاله چوب‌های‌ نوک‌تیز کار می‌‌گذاشت و روی‌ آن را با برگ می‌‌پوشاند و پس از شکار خرس‌ها، پوست‌شان را قلفتی‌ می‌‌کند و به بالاپوش خود یا شنل همسرش تبدیل می‌‌کرد.

بعدها و پس از بهانه‌جویی‌‌های‌ همسر بشر اولیه به‌خاطر پاره‌پاره بودن این جامه‌ها که نتیجه‌ی طبیعی‌ گیر کردن آنها به چوب‌های‌ نوک‌تیز کف چاله بود، بشر اولیه با ضربات چماقْ خرس را از پای‌ درمی‌‌آورد و سپس پوستش را می‌‌کند.

پس از حل مسئله‌ی پوشاک، نوبت معضل مسکن رسید. بشر که به چشم خود سکونت بسیاری‌ از حیوانات در اعماق غارهای‌ تاریک را دیده بود، با فراری‌ دادن حیوانات ساکن غار، آنجا را به منزل اهل و عیال تبدیل کرد.

اما با وجود تهیه‌ی پوشاک و مسکن، سرمای‌ هوا هنوز آن‌قدر بود که بعد از ببر دندان‌خنجری‌، دومین عامل عمده‌ی مرگ و میر بشر اولیه باشد. پس بشر به زندگی‌ خود آتش زد، ببخشید یعنی‌ آتش را وارد زندگی‌ خود کرد.

آتش چگونه کشف شد؟

هیچ‌کس نمی‌‌داند. در اسطوره‌شناسی‌ یونان روایت شده که پرومته آن را از خدا دزدیده و برای‌ بشر به ارمغان آورده است.

آتش در دوره انسان های اولیه

اریک فن دنیکن به‌شدت تأکید می‌کند که ایده‌ی آتش از مشاهده‌ی چوب کبریت سوخته‌ی یکی‌ از ساکنین کرات دیگر ـ که احتمالاً برای‌ ماه عسل به کره‌ی زمین آمده بودند ـ به ذهن انسان اولیه خطور کرده است، اما انسان‌های‌ منطقی‌‌تر معتقدند که احتمالاً مشاهده‌ی برخورد صاعقه به درخت و آتش گرفتن آن، بشر را با این شعله‌ی گرمابخش آشنا کرده است.

تجربه‌ی نخستین برخورد انسان با آتش، ناخوشایند و دردآور بود. آتش در آغاز، بارها باعث جزغاله شدن و یا دست‌کم سوختگی‌ دست و پای‌ بشر اولیه شد، اما اندک‌اندک بشر اولیه شیوه‌ی بهینه‌ی کنترل آتش را کشف کرد و این دشمن سوزان را به دوست گرم خود تبدیل کرد.

مستند آتش، ذغال‌سنگ و نفت

انسان اولیه از مالیدن یک تکه چوب آتش را پیدا کرد.
به این ترتیب ما یاد گرفتیم که غذا را بپزیم و انرژی آن را حفظ کنیم.
با کم کردن مصرف انرژی در شکم هایمان، مغز ما امکان رشد یافت و ما را تبدیل به باهوش ترین موجود روی کره ی زمین کرد.

مستند کشف آتش

مسلح به آتش، ما شروع به گرم کردن سنگ های معدنی کردیم تا با آن ها لوازم قوی تری را بسازیم که به ما امکان جنگیدن در مبارزات و ساختن تمدن ها را می دادند.
اما سوزاندن چوب، طبیعت را نابود می کرد و به همین دلیل انسان به دنبال منبع جدیدی از انرژی رفت.

بعدها بشر اولیه دریافت که آتش می‌‌تواند علاوه بر گرما، روشنی‌‌بخش محفل کانون خانوادگی‌ او در اعماق غارها نیز باشد. احتمالاً در یکی‌ از همان شب‌های سرد زمستانی دود ناشی از آتش که داخل غار پیچیده بود، بشر را به فکر اختراع دودکش انداخت.

البته عده‌ای معتقدند از آنجا که نصب دودکش در دل سنگ و بر فراز صخره‌ها کار سختی بود، انسان اول خانه ساختن را یاد گرفته و بعد همزمان سقف و دودکش را اختراع کرده است. ضمناً کشف آتش باعث شد که بشر از خام‌خواری دست بکشد و در مرحله‌ی بعد سراغ ساخت وسایلی برود که صرف غذا را برایش مطبوع‌تر کند.

اولین وسیله‌ی غذاخوری نه قاشق بود نه چنگال، بلکه گوشتکوب بود. البته سال‌ها و هزاره‌ها طول کشید تا بشر موفق شد دیزی سنگی را کشف کند.

شکار ماموت

گوشتکوب اولیه‌ی بشر صرفاً برای شکستن استخوان‌ها و نرم کردن گوشتی بود که به نیش می‌کشید. بشر به ساخت ابزار بیشتر و بیشتر علاقه‌مند شد. بر طبق شواهد و مدارک موجود، در حدود چهل هزار سال پیش، ابزار ساخت بشر پیشرفته‌تر شد و او شروع کرد به نقاشی و مجسمه‌سازی. حالا کم‌کم وقت آن رسیده بود که بشر به چیزهای مهم‌تری فکر کند که می‌توانست او را حسابی به دردسر اندازد.

تصویر بشر اولیه که بعد از صرف آبگوشت ماموت در حین فکر کردن به چیزهای مهم‌تر است.

با پایان عصر غارنشینی و تمایل انسان به سکونت در خانه‌های سنگی و چادرهای ساخته‌شده از پوست حیوانات، کم‌کم زندگی اجتماعی انسان اولیه سروشکل گرفت. نخستین پیامد این موضوع تشکیل قبیله بود و اولین پیامد تشکیل قبیله‌ها نزاع‌های بین قبیله‌ای بود.

مستند ده هزار سال پیش از میلاد

زمان تغییر بزرگی روی کره زمین است.
انسانهای اولیه به تازگی سکونت در آمریکای شمالی را آغاز کرده ­اند.
نوسانات شدید آب و هوایی دنیا را به یک عصر یخی کوچک بازمیگرداند.

دانلود مستند ده هزار سال پیش از میلاد از مجموعه ویژه برنامه

بسیاری از ابرجانوران مانند گربه دندان شمشیری، تنبل زمینی غول پیکر، شتر و ماموت پشمین ناگهان منقرض می­شوند.
چه چیزی این تغییرات ناگهانی را سبب میشود؟

نزدیک‌ترین خویشاوند انسان اولیه میمون‌ها و عنترها بودند که به‌طور کلی در دسته‌های دوره‌گرد زندگی می‌کردند. هر دسته در یک محدوده‌ی مسکونی این‌سو و آن‌سو می‌رفت. اگر دو گروه از میمون‌ها به هم می‌رسیدند، احتمال وقوع برخورد جدی بسیار کم بود. آنها به‌سادگی برای هم خط و نشان می‌کشیدند و یکی دو دشنام مستهجن عنتری زیر لب رد و بدل می‌کردند و پی کارشان می‌رفتند.

اما انسان، شکارچی مغرور ببر دندان‌خنجری بود و برای غلبه بر حیات وحش، به وحشی‌ترین موجود آن تبدیل شده بود. پیشگویی از راه مصادره به مطلوب یکی از شیوه‌های معمول نزاع‌های بین قبیله‌ای بود. یعنی چه؟ مثلاً در نظر بگیرید قبیله‌ی کوتوله‌های پشمالو با اعضای قبیله‌ی خیکی‌های پاگنده مجاور می‌شدند. یک روز یکی ازاعضای قبیله‌ی پشمالوها با یکی از اعضای قبیله‌ی پاگنده‌ها سر مسئله‌ای بدوی دست‌به‌یقه شد و طرفش را تا می‌خورد می‌‌زد.

پاگنده‌ها نتیجه گرفتند که تمام اعضای قبیله‌ی پشمالوها بد هستند. اعضای قبیله‌ی کوتوله‌های پشمالو بدون دلیل برای مدت زیادی پس‌گردنی می‌خوردند و طبعاً بعد از مدتی، بدکار می‌شدند. در حقیقت این روند از یک طرف به افزایش نفرت بین قبیله‌ای منجر شد و از طرف دیگر به وحدت درون قبیله‌ای انجامید.

دعوای انسان های اولیه با یک دیگر

انسان اولیه پرنده‌ی مهاجر نبود. بله این هم یک حقیقت تلخ دیگر بود. او برای اسکان ثابتْ زمین می‌خواست و برای به‌دست آوردنش حاضر بود جان بگیرد و جان دهد. پس می‌باید در قبیله‌ها نیروی دفاعی شکل می‌گرفت.

نخستین حاکمان جامعه‌ی بشری، جنگاورترین اعضای یک قبیله بودند که خود بیشترین مشارکت را در درگیری‌های بین قبیله‌ای داشتند. به محض اینکه انسان غارنشین شهرنشین شد، لازم دید که رده‌ای از جمعیت‌اش را به‌طور تمام‌وقت برای شغل کشتار اختصاص دهد.

این رده جدای گروه قصابان بودند که برای تأمین خوراک مردم حیوان می‌کشتند. اندک‌اندک تمدن‌ها شکل گرفت و هر تمدنی در برخورد با تمدن دیگر و انجام ارزیابی‌های لازم تصمیم می‌گرفت که با آن تمدن تعامل اقتصادی تجاری داشته باشد یا آن را ببلعد.

از کشف برخی ادوات بت‌گونه در کنار اسکلت‌های کشف‌شده‌ی سی چهل هزارساله می‌توان حدس زد که همزمان با پیدایش زبان و اندیشه، فکر آخرت و حیات پس از مرگ هم به اندیشه‌ی انسان اولیه خطور کرد.

اولین نشانه‌ی پرستش موجودات ماورایی توسط انسان‌ها مربوط به چند صد هزار سال پیش در دوره‌ی میانی پالئولیتیک است. باستان‌شناسان، دفن هومو ساپین‌های مرده توسط همگونه‌های زنده‌شان را نشانه‌ی اعتقادات مذهبی آنها می‌دانند. ضمن اینکه اجسام دست‌ساز به‌جای‌مانده از عصر سنگی میانه در آفریقا را به‌عنوان نخستین نمونه‌های بت دست‌ساز شناسایی کرده‌اند.

پرستش سنگ

در قرن نوزدهم، میان صاحب‌نظران در مورد ریشه‌ی بت‌پرستی اختلاف نظر بود. عده‌ای معتقد بودند که بت‌پرستی حاصل یک بی‌خردی جمعی، ناشی از ترسی همگانی بوده؛ ترس از زلزله، طوفان و صاعقه باعث وحشت انسان اولیه از طبیعت و توسل‌اش به بت‌ها شده است. در مقابل گروهی معتقد بودند که قدیمی‌ترین مذاهب بشری از هدونیسم یا میل انسان به خوشگذرانی آغاز شده و سرانجام به آیین‌های فالیک رسیده است. سرانجام گروه دیگر معتقدند که قدیمی‌ترین مذاهب ناشی از طبیعت‌گرایی بشر و احترام او به آسمان و زمین و روح دادن به اشیاء و اجسام بوده.

مستند داستان خدا با مورگان فریمن

در این مجموعه‌ی بینظیر تاثیر دین در شکل دادن به تاریخ جهان را بررسی می‌کنیم و خواهیم دید که چرا جدای از اینکه ما به مذهبی ایمان داشته باشیم یا نداشته باشیم، دین تا همین در زندگی همه‌ ما تاثیر داشته است.

مورگان فریمن به برخی از مقدس‌ترین مکان‌های جهان سفر می‌کند. از هرم بزرگ جیزه و درخت بودا گرفته تا ویرانه‌های اقوام مایا تا اورشلیم.

او با افرادی با دین‌ های مختلف دیدار می‌کند و با رهبران مذهبی، دانشمندان، تاریخ‌ دانان و باستان‌ شناسان گفت‌ و‌ گو میکند تا درک تازه‌ ای از این موضوع به‌دست آورد که دین چه نقشی در تکامل جوامع ما داشته است.

«مورگان» تلاش میکند به پرسشی پاسخ دهد که به شکلی معما گونه هم ما را ترسانده و هم از آغاز الهام بخش ما بوده است: از جمله اعتقاد به آفرینش جهان توسط خدا و پایان آن با روز قیامت.

این برنامه سفری است در طول تاریخ، باستان شناسی و الهیات. اما در همان حال داستان شخصی «مورگان فریمن» نیز هست؛ داستانی که از طریق گفت‌ و‌ گو با «شمن»ها، روحانیون و مومنان شکل میگیرد. او می‌خواهد کشف کند و به ما نشان دهد علیرغم تفاوت درک و باورهای ما خدا برای مردم زمین چه معنایی دارد.

حاکمان اولیه سعی کردند خودشان را خالق جهان معرفی کنند اما از آنجا که هیچ‌کس باور نمی‌کرد یک انسان اولیه که مثل آنها نیاز به دست‌به‌آب رفتن و بادگلو زدن داشته باشد، بتواند خدا باشد ترجیح دادند خود را نمایندگان بر حق خدایان خیالی معرفی کنند. به‌تدریج مشغله‌ی بزمی رزمی حاکمان بیشتر شد و طبقه‌ی کاهنان وظیفه‌ی خطیر ارتباط با خدایان ناموجود را به عهده گرفت.

کارلایل می‌نویسد: هنر حکومت؛ ساماندهی قانونمند نظام بت‌پرستی است. پرستش خدایان متعدد و متفاوت توسط مردم در ازمنه‌ی قدیم، از نظر عوام کاملاً درست، از نظر فلاسفه کاملاً غلط و از نظر زمامداران وقت کاملاً مفید بوده است

تصویر TVmostanad
TVmostanad

ایده راه اندازی سایت تی وی مستند همزمان با راه اندازی شبکه manoto2 به ذهن ما رسید. در همون روزهایی که شبکه منوتو ۲ بصورت ۲۴ ساعته فقط دمویی از مستند هایی که قرار بود در این شبکه پخش بشه رو نشون میداد. برای همین از روز اول ما شروع به آرشیو کردن مستندهای این شبکه کردیم…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره تی وی مستند

ایده راه اندازی سایت تی وی مستند همزمان با راه اندازی شبکه manoto2 به ذهن ما رسید.

در همون روزهایی که شبکه منوتو ۲ بصورت ۲۴ ساعته فقط دمویی از مستند هایی که قرار بود در این شبکه پخش بشه رو نشون میداد.

برای همین از روز اول ما شروع به آرشیو کردن مستندهای این شبکه کردیم…

بقیه شو اینجا بخون…

آخرین مطالب بلاگ