در این سری نوشته ها؛ به بررسی بیماری آلزایمر و مراحل مختلف پیشروی آن خواهیم پرداخت و بهترین روش های پیشگیری و مراقبت از بیماران مبتلا به آلزایمر را معرفی خواهیم کرد. در ادامه با تی وی مستند همراه باشید…
افزایش سن یا تحلیل قوای ذهنی؟
همه ما هرازگاهی در زندگی خود، نوعی کاهش و تنزل را در یک یا چند عملکرد کلیدی مغز تجربه میکنیم.
مثلاً اسم افراد را فراموش میکنیم یا برای یک لحظه دنبال واژههایی میگردیم که از یاد بردهایم. متوجه میشویم انجام کارهایی که روزگاری برایمان مثل آب خوردن بودند، بسیار زمان میبرد.
گاهیاوقات علت همه اینها میتواند فشار عصبی، بیخوابی، ناخوشیهای ممتد جسمی، یا حتی افسردگی خفیف باشد، و لذا درمان آنها میتواند ما را در برگشتن به وضعیت عادی قبل یاری کند.
هنگامیکه شاهد یک زوال و کاهش ممتد در عملکردهای کلیدی مغز هستیم، طبیعی است از خود بپرسیم که آیا این همه نشان از بالا رفتن سن دارد یا اینکه مغزمان دارد بیمار میشود.
یکی از راههایی که بیشتر افراد بهواسطه آن نگرانیشان را ابراز میکنند طرح این پرسش است:
«چطور بفهمم که دارم دچار آلزایمر یا یکی از بیماریهای مرتبط با تحلیل قوای ذهنی میشم؟»
یا این پرسش که:
«به نظر شما آیا دارم اولین مراحل آلزایمر یا بیماریهای مرتبط با تحلیل قوای ذهنی رو پشت سر میذارم؟»
تغییرات موردانتظار مربوط به کهولت در مغز را اکثر اوقات «فراموشی خوشخیم پیری» مینامند. اما این شکل از فراموشی همه چیز هست الا خوشخیمی؛ زیرا همین مسئله خود باعث بروز اضطراب قابلتوجهی در افراد میشود، و اضطراب نیز درواقع میتواند به بدتر شدن نشانهها بیانجامد.
آلزایمر از بیماریهایی است که در جهان ما – که مدام به جمعیتش افزوده میشود – بهسرعت در حال گسترش است.
چهل و چهار میلیون نفر از مردم در سراسر جهان به آلزایمر یا انواع دیگر زوال عقل مبتلا هستند.
برای نخستین بار، حالا ما میتوانیم اولین نشانههای این بیماری را تشخیص دهیم.
در این فیلم با جنبههای گوناگون کارهایی که برای درمان این بیماری انجام میگیرد، آشنا میشویم؛ از دانشمندانی که به دنبال درمان بیماری در نخستین مرحلههای پبشرفت آن هستند و محققانی که به دنبال کشف علتها و عوامل این بیماری هستند تا دانشمدانی که در جستوجوی تاثیرات سبک زندگی و ژنتیک در خطر ابتلا به این بیماری هستند.
پس از سالها ناکامی، حالا نخستین نشانههای پیروزی دیده میشود.
این برنامه ما را با آخرین پیشرفتها در زمینهی تحقیق برای درمان ترسناکترین بیماری جهان آشنا میکند.
بروز پیری در مغز چه پیامدهایی دارد؟
برخی از این پیامدها نسبتاً ساده هستند (و درواقع شامل فراموشیهای ساده میباشند) که در زیر به تعدادی از آنها اشاره شده است:
- فراموش کردن اسم افراد، بهخصوص کسانی که مدتها است آنها را ندیدهاند.
- یافتن واژه مناسب در بیان احساسات و عواطف، یا حتی بهخاطر نیاوردن نام یک شی، رویداد، یا چیزهای دیگر، خاصه چیزی که خیلی در نزد فرد آشنا نیست.
- یکی از زجرآورترین و ناراحتکنندهترین پیامدهای تغییرات اینچنینی آن است که گاهیاوقات به نظر میرسد فرد در فراخواندن واژههای مناسب نیازمند یادآوری کردن است.
ضمناً خیلی چیزها همزمان با افزایش سن روندی آرام و آهسته پیدا میکنند، یعنی:
- یاد گرفتن مهارتهای جدید یا درک کامل ایدههای نو (خاصه مهارتها یا ایدههای بسیار پیچیده) زمان بیشتری میطلبد.
- نشان دادن عکسالعمل زمان بیشتری میطلبد (رویهمرفته عکسالعملها کند میشوند و ما شاهد کندی پاسخ در همه زمینهها هستیم.)
بااینحال، ویژگی بارز فرآیند طبیعی کهولت سن این است که هوش عمومی فرد (که دانشمندان علوم پزشکی به آن عملکرد روانی ـ حرکتی یا عملکرد شناختی میگویند) طبیعی باقی میماند و تواناییهای مربوط به استدلال و قضاوت تغییر نمیکنند.
درواقع، نشانههای بیماری آلزایمر بسیار مسئلهسازتر و مشکلآفرینتر از فراموشیهای ساده است و این نشانهها رفتهرفته مانعی دربرابر توانایی فرد جهت انجام فعالیتهای طبیعی ایجاد میکنند. بهعنوان مثال:
- مواجهه با مشکل در انجام کارهای معمول و فعالیتهای روزمره
- فراموش کردن قرار ملاقاتها، مسیرهای رفت و آمدو …
- مواجهه با مشکل در حین پختن غذا یا نظافت منزل
- اتخاذ تصمیمات غیرمعمول یا نشان دادن رفتارهای ناشایست
- مواجهه با مشکل هنگام یاد گرفتن چیزهای جدید
- وابستگی و هراس از ترک محیطهای آشنا
- نشان دادن شک و تردید به اعمال و رفتار اطرافیان
- انزوای اجتماعی
- بیعلاقگی
- سردی
- بیتحرکی و رخوت
- ازدستدادن علاقه به انجام فعالیتهای گوناگون یا بودن در کنار دوستان و آشنایان
- تمایل به نشستن مداوم و تماشای تلویزیون یا خیره شدن به یک نقطه نامعلوم
- خوابیدن بیش از حد معمول
- کم صحبت کردن و تمایل بسیارکم برای برقراری ارتباط با دیگران
این قبیل تغییرات ناگهانی رخ نمیدهند، بلکه بروز آنها آرامآرام است و ظرف مدت چند ماه بهتدریج بیشتر و بیشتر آشکار میشوند.
بسیاری از مردم جهان یا خودشان تحت تاثیر عوارض انواع مختلف زوال عقل به ویژه «آلزایمر» هستند یا ممکن است در میان خانواده و آشنایان آنها فردی وجود داشته باشد که به این بیماری مبتلا باشد.
برخی از افراد هم در سن جوانی مجبورند با این هولناکترین بیماری قرن دستوپنجه نرم کنند.
در این برنامه با «آنجلا ریپن»، مجری ۷۱ ساله همراه میشویم تا با اسرار زوال عقل و عواقب آن آشنا شویم.
علائم بیماری آلزایمر
هیچ رفتاری را نمیتوان ویژگی بیماری آلزایمر یا نشانه بروز آن خواند. بااینوجود، فردی که برخی از این نشانههای رفتاری را دارد، احتمالاً نوعی بیماری سوای فرآیند طبیعی پیری مغز را تجربه میکند.
این بیماری میتواند تنها تحلیل قوای ذهنی باشد، که اصطلاحی است علمی در راستای توصیف ازدستدادن پیشرونده تواناییهای عقلانی که عیناً در بیماری آلزایمر نیز مشاهده میشود.
بااینوجود، بیماری آلزایمر تنها یکی از چندین و چند شرایط ایجادشده در مغز است که میتواند به بروز تحلیل قوای ذهنی بیانجامد.
در اینجا لازم است پزشک متخصص دست به یک سری آزمایشات فیزیکی و عصبی بزند تا مطمئن شود که با یک اختلال درمانپذیر مواجه است که به بروز تحلیل قوای ذهنی منجر نمیگردد.
وقتی احتمال وجود تمامی بیماریهای قابلدرمان رد شدند، آنگاه پزشک تشخیص میدهد که علت بروز تحلیل قوای ذهنی نوعی اختلال در عملکرد مغز نظیر بیماری آلزایمر است که بهتدریج سلولهای عصبی را نابود میکند.
چون انسانها از توانایی خوداصلاحی برخوردارند، دانستن این که مشکلی بر سر راه عملکرد درست فرد رخ داده است، باعث بروز نگرانی و ترس میشود.
سعی کنید شدت اضطراب فرد را وقتی با خود فکر میکند: «نمیدونم چرا فلان حرف رو زدم یا چرا این طوری رفتار کردم» پیش روی خودمجسم کنید.
تصور کنید که وقتی کسی مرتباً در حین رانندگی، مسیر را اشتباه میرود یا نمیتواند راه منزلش را پیدا کند، چه حالی به او دست میدهد.
تصور کنید که وقتی متوجه میشوید دیگر توان تمرکز حواس روی پرداخت قبضها یا انجام سایر عملیات مالی را ندارید چه حالی پیدا میکنید.
تصور کنید وقتی تصمیم میگیرید سر یک قرار مهم حاضر شوید یا به یک مهمانی شام بروید و بعد مرتباً قرارهایتان را فراموش کرده یا یادتان میرود که به مهمانی بروید، چه احساس بدی به شما دست میدهد.
حقیقت اینجاست که اگر شما مرتب از خودتان بپرسید که یک جای کار اشتباه است، این پیشآگاهی را به خود میدهید که یک جای کار لنگ میزند.
ممکن است زمانی شما با یادداشت کردن به خود کمک میکردید که همه چیز یادتان بماند، اما حال میبینید که دیگر یادتان نمیآید چرا این یادداشتها را نوشتهاید. حتی میتوانید خوردن داروهای لازم هر روزهتان را فراموش کنید.
وقتی آدمی کاری را بهطورمستمر انجام میدهد، و حال این کارها دارند بر روی عادات یا الگوهای روزانهاش تاثیر میگذارند یا حتی مانع از بروز آنها میشوند، دیگر نمیتوان بهعنوان نشانههای کهولت سن یا فراموشی خوشخیم پیری مد نظر قرار بگیرند.
در نزد فردی که نمیتواند گذشتهاش را به خاطر بیاورد یا نمیتواند آینده را پیشبینی کند، جهان پیرامون میتواند عجیب و هولناک باشد.
(به نقل از کتاب: «پردهبرداری از راز» ـ موسسه ملی سالمندی)
بیماری آلزایمر چیست؟
بیماری آلزایمر باعث مرگ پیشرونده سلولهای عصبی در نیمکرههای مغز میشود.
پیشرفت بیماری میتواند از ۸ تا ۲۰ سال به طول بیانجامد؛ که این امر به جریانات منحصربهفرد زندگی شخصی و وضعیت سلامتی بیمار بستگی دارد.
بهطورکلی هر فردی که دچار بیماری آلزایمر یا تحلیل قوای ذهنی میشود، تجریهای منحصربهفرد از این بیماری دارد. نرخ پیشرفت بیماری متفاوت است، و شدت یافتن آن متناسب با یک الگوی واحد یا گامبهگام نیست.
هرکسی که در آغاز راه تجربه این بیماری است ـ از خود بیمار گرفته تا پزشک معالج، مراقبتکنندگان از بیمار، اعضای خانواده، و دوستان ـ یک مرحله انکار را پشت سر میگذارد.
آزمایشهای مختلفی انجام میشوند تا بتوانند به علت دیگری برای بروز تغییرات رفتاری در بیمار بهجز آلزایمر پی ببرند.
بیشتراوقات، شروع بیماری بسیار نامحسوس است. تنها در مرحله بازنگری است که خانواده تمامی قطعات را کنار یکدیگر میگذارند و متوجه نشانههایی میشوند که بر آغاز این بیماری دلالت دارند.
نگاه کردن به آینده بیماران آلزایمری و نیز کسانی که در کنارشان زندگی کرده و با آنها کار میکنند میتواند هولناک باشد. روند این بیماری میتواند سالیان سال به طول بیانجامد، و فرد معمولاً بر اثر ابتلا به بیماریهای دیگری غیر از آلزایمر میمیرد، مثل ابتلا به بیماریهای قلبی، سرطان، یا از کار افتادن کلیهها.
تقسیم بندی مراحل پیشرفت بیماری
وقتی صحبت از بیماری آلزایمر به میان میآید، تقسیمبندی پیشرفت بیماری به مراحل مختلف بسیار مثمرثمر است، زیرا چگونگی مراقبت از بیماران بسیار راحتتر درک میشود.
اگرچه پیشرفت بیماری آلزایمر را میتوان به مراحل بسیار زیادی تقسیمبندی کرد، در این سری نوشته های سایت تی وی مستند, با سه تقسیمبندی کلی آشنا میشوید:
- مرحله ابتدایی ـ تاـ خفیف
- مـرحله متوسط
- مرحله حاد
(البته معمولاً محققان یک تقسیمبندی سه، چهار، یا پنج مرحلهای برای این مرحله قایل شدهاند.)
این تقسیمبندیها به توصیف «مراحل» رشد فیزیکی و رفتاری یک کودک میماند ـ نخستین سال حیات کودک، دومین سال، بلوغ، و غیره. با پیشرفت بیماری، فرد مبتلا بهتدریج عملکردهای مغزیاش را از دست میدهد و از خیلی لحاظ رفتارهاییکودکانه از خود نشان میدهد.
«مرحلهبندی بیماری» گامی است مهم در راستای جامه عمل پوشاندن به این هدف که راهکارهایی برای چگونگی مراقبت مداوم از مبتلایان ارایه شوند.
این راهکارها میتوانند توانمندیهای بیمار را افزایش دهند، ضمناینکه شأن و ارزش واقعیشان حفظ میشود. اگرچه در طول بیماری با فقدانهای زیادی روبرو میشویم، بسیاری از مهارتها همچنان کلیدی باقی میمانند.
از آنجا که تلاش در جهت پذیرفتن کلیه تغییراتی که ظرف مدت ۸ تا ۲۰ سال (زمان پیشرفت بیماری) حاصل میشوند، میتواند بسیار مشکلساز و حتی هولناک باشد، شاید بخواهید تنها بخشهایی از این نوشتار را بخوانید که درحالحاضر به نیازهای شما میپردازند.
بهتر است که روزی یکبار این بخشها را بخوانید و درعینحال به نیازهای فردی که مشغول مراقبت از وی هستید کاملاً توجه نشان بدهید.
اگرچه سلولهای عصبی در تمام طول مدت پیشرفت بیماری نابود میشوند، برخی عملکردهای مغزی در تمامی مراحل باقی میمانند.
مرحله پیش ـ آلزایمر: شگفتی و دلواپسی
سناریو
شما قصد دارید با پدرتان برای صرف غذا به رستوران دلخواهتان بروید. تولد ۸۲ سالگی پدر است. شما نزدیکترین فرد به او و ساکن همان شهری هستید که در آن زندگی میکند. مادرتان سه سال قبل فوت کرده، و خواهرها و برادرهایتان در دیگر شهرهای دور و نزدیک به سر میبرند.
«پدر، خیلی خوشحالم که شما این رستوران رو انتخاب کردید. من خیلی از اینجا خوشم میاد. میخواین مثل همیشه جوجهسوخاری سفارش بدین؟»
پدر جواب میدهد:
«آره، کاملاً درسته. من و مادرت همیشه عادت داشتیم با هم بیایم به این رستوران و اون هم همیشه جوجهسوخاری سفارش میداد. یکی از غداهای موردعلاقه ما دو تا همین جوجهسوخاری بود. یادشبهخیر، موقع غذا خوردن چه حرفها که با هم نمیزدیم.»
نگاهی کوتاه به مرحله پیش ـ آلزایمر
مغز انسان تنها حدود دو پوند (معادل یک کیلو و سیصد و شصت و دو گرم) وزن دارد و درعینحال مهمترین عضو بدن به شمار میآید.
در یک فرد سالم و فعال، همه قسمتهای مغز بهخوبی کار کرده و درنتیجه فرد به تمام عملکردهای مهم و کلیدی مغز دسترسی پیدا میکند. این عملکردهای مهم عبارتند از:
- دسترسی به حافظه بلندمدت و کوتاهمدت
- توانایی استفاده از مهارتهای زبانی ـ اعم از کلامی و غیرکلامی
- توانایی انجام تمام و کمال فعالیتهای پیچیده
- توانایی و ظرفیت تعامل اجتماعی با دیگران
- قدرت قضاوت و استدلال
- استفاده از مجموعه کاملی از حرکات بدنی
- استفاده درست از حواس پنجگانه بینایی، بویایی، چشایی، لامسه، و شنوایی و توانایی ترکیب و تلفیق اطلاعات
وضعیت عملکردهای کلیدی مغز در مرحله پیش ـ آلزایمر
نمودار دایرهای زیر نشاندهنده عملکردهای کلیدی است که توسط مغز کنترل میشوند. اینکه یک فرد تاچهاندازه از عهده این عملکردها بهخوبی برمیآید به توانمندیهای ذاتی، وضعیت تحصیلی، نوع تربیت، و سلامت جسمی و عقلانی وی بستگی دارد.
کمتر کسی را میتوان یافت که تاکنون از تمامی این عملکردها در حداکثر آن استفاده کرده باشد. اما حتی حداقل توانایی انسان در هر یک از اینها نشان میدهد که سلولهای عصبی مغز، سالم و در حال کار هستند. شرح مختصری از عملکردهای کلیدی مغز در زیر آمده است.
۱)حافظه در مرحله پیش ـ آلزایمر
در یک مغز سالم و فعال، حافظههای بلندمدت و کوتاهمدت میتوانند از طریق تمرکز و توجه فراخوانده شوند. سرنخهای حافظه میتوانند کمک سودمندی در شکلگیری خاطرات خوشایند و ناخوشایند باشند. این سرنخها عبارتند از:
- دیدن، بوکردن، چشیدن، شنیدن
- احساسات
- اطرافیان
- مکانها
- اشیاء
۲) زبان در مرحله پیش ـ آلزایمر
یک مغز سالم، قادر به درک صداهاست و میتواند در فرآیند پیچیده مکالمه با دیگران بهگونهای موثر شرکت کند. کسانی که بهخوبی با دیگران ارتباط برقرار میکنند:
- سرنخهای کلامی و غیرکلامی را شناخته و بهدرستی از آنها استفاده میکنند.
- آنها میآموزند که نشانههای ناراحتی، فشار عصبی، و ناامیدی را در کنار نشانههای لذت، نشاط و حس خوشی در دیگران شناخته و درک
کنند. ضمناً به دنبال لبخند روی لب یا برق شادی در چشمان طرف مقابل هستند که حاکی از نتیجهبخش بودن ارتباط کلامی است. - مستمعین بسیار فعالی هستند. مستقیماً به فردی که با او صحبت میکنند چشم میدوزند، و انتظار دارند که طرف مقابل قبلاز اینکه سوالش را پاسخ بگوید کاملاً حواسش را جمع کند.
- آنها سوالاتی از طرف مقابل میپرسند و بعضی چیزها را تکرار میکنند تا مطمئن شوند که مخاطب بهدرستی درکشان کرده است.
- از گوشه و کنایه زدن اجتناب میورزند، و از بهکارگیری اصطلاحات کوچه ـ بازاری، یا واژههایی که بار معنایی منفی داشته و توهینآمیز هستند خودداری میکنند.
- تنها زمانی با کلمات بازی کرده یا بذلهگویی میکنند که بدانند طرف مقابل از اینکه دیگران با او شوخی کنند لذت میبرد.
- برای نقطهنظر مخاطب خود ارزش قایل هستند؛ و به سرنخهایی که به آنها این امکان را میدهد تا از احساسات فرد یا گروه دیگر آگاه شوند، با دقت هرچهتمامتر گوش فرا میدهند.
- در نگرش، رفتار و گفتارشان مثبت هستند.
- باوقار، مهربان و دلسوز بوده و پیوسته رفتاری توأم با بزرگمنشی و احترام با دیگران دارند.
۳) فعالیتهای پیچیده در مرحله پیش ـ آلزایمر
افراد فعال هر روز میتوانند بهخودیخود تصمیم بگیرند که چگونه تمام کارها را بهنحواحسن انجام بدهند.
تکنیکهای سودمندی که به انسانها در توسعه بخشیدن به مهارتهای لازم برای انجام تمام و کمال کارها کمک میکنند عبارتند از:
- اندیشههای ناگهانی و سازنده درباره راههای مختلف انجام یک کار
- انتخاب راه برای دسترسی به هدف به بهترین شیوه و در حداقل زمان ممکن
- طرح یک نقشه و برنامه کاری
- قرار دادن محدودیتهای زمانی واقعی
- عمل بر اساس طرح موجود و هماهنگ شدن با تغییرات لازم و احتمالی
- ارزیابی فرآیند کار و نتایج حاصله برای درسگرفتن از تجربیات و نیز بهبود توانایی تکمیل کارهای آتی
۴) مهارتهای اجتماعی در مرحله پیش ـ آلزایمر
یک انسان سالم میداند که حضور دیگر افراد در زندگی لازم و ضروری است، لذا با آنها در ارتباط قرار میگیرد، و میگذارد که عکسالعمل نشان بدهند.
مهارتهای اجتماعی مانع از فاسد شدن چسبی میشوند که دیگران را متعالی میسازد. این مهارتها عبارتند از:
- اهمیت قایل شدن برای بهداشت و نظافت فردی و درست و تمیز لباس پوشیدن
- برقراری تعامل درست با دیگران در قالب گفتار و نوشتار، و نیز تماس تلفنی یا الکترونیکی
- استقبال کردن از غریبهها یا مهمانان
- درست رفتار کردن و استفاده بهجا از تعارفات رایج
- ارزش قایل شدن برای علاقهها و سلیقههای متفاوت دیگران
۵)قضاوت و استدلال در مرحله پیش ـ آلزایمر
در سالهای پایانی نوجوانی، قدرت قضاوت و استدلال بهتمامی در انسان شکل میگیرد، و فرد میتواند از عهده انجام کارهای زیر بربیاید:
- درک کردن و شناختن مشکلات، که اغلب پیشاز بروز مشکل اتفاق میافتد
- بررسی، سازماندهی، طبقهبندی، متمایزسازی، و اولویتبندی
- ارایه فرضیه یا رسیدن به نتیجه مطلوب بر اساس شواهد
- خودتنظیمی و خوداصلاحی
مخلصکلام اینکه، آدمی یک نظام ارزشی را برای خود پایهگذاری کرده و از طریق این نظام میتواند جهان خویشتن را تصفیه و پالایش کند.
۶) تحرک در مرحله پیش ـ آلزایمر
فعالیت و جنبوجوش از عناصر لازم در حیات فرد هستند، و نهتنها به سلامت انسان میانجامند بلکه باعث تحریک مغز نیز میشوند.
فعالیتها میتوانند شامل موارد زیر باشند:
- رفتن از جایی به جایی دیگر بدون نیاز به کمک دیگران
- ورزش کردن، پیادهروی، دویدن، دوچرخهسواری، شنا، و غیره
۷) حواس در مرحله پیش ـ آلزایمر
فضاهای روحافزا و خوشایند میتوانند حواس ما را بهسوی خود جذب کنند و درنتیجه کیفیت زندگی را بهبود بخشند. اعمال و رفتاری که میتوانند به ایجاد این فضاها دامن بزنند عبارتند از:
- تعریف کردن از یک غذای خوشمزه
- دیدن افراد مختلف و شنیدن صدای آنها
- برقراری ارتباط صمیمانه با دیگران
- لذت بردن از دیدن حیوانات و بودن در کنار آنها
- گوش دادن به موسیقی
- خلق هنر
- حضور در فعالیتهای روحانی و معنوی
پیشرفت بیماری آلزایمر در مغز
(به نقل از دکتر راجر آ. برومباک)
در مرحله ابتدایی ـ تا ـ خفیف (که معمولاً یک دوره ۳ تا ۵ ساله را شامل میشود) چه تغییراتی در مغز ایجاد میشوند؟
اولین ناحیهای که در آن سلولهای عصبی در نتیجه ابتلا به بیماری آلزایمر میمیرند، ناحیه مربوط به حافظه(۳۲) در مغز است.
در این مرحله چون قضاوت، استدلال، و مهارتهای اجتماعی همچنان عملکردی طبیعی دارند، فرد میتواند تدابیر جبرانی متفاوتی را برای مقابله با مشکلات مربوط به حافظه اتخاذ کند.
بنابراین در مرحله ابتدایی بیماری، با توجه به این تدابیر جبرانی هیچکس متوجه بروز مشکل خاصی نمیشود و فرد کاملاً طبیعی به نظر آمده و غالباً به پزشک مراجعه نمیکند.
با پیشرفت بیماری بهسوی مرحله متوسط (که معمولاً یک دوره ۳ تا ۵ ساله را شامل میشود) چه اتفاقاتی رخ میدهند؟
موج تخریب سلولهای عصبی سراسر مغز را فرا میگیرد.
در این مرحله، فرد در لباس پوشیدن دچار مشکل میشود، گاهیاوقات گم شده یا جهت را اشتباه میکند، و از درک چگونگی استفاده از اشیا و ابزارهای مختلف در زندگی روزمرهاش بازمیماند.
ضمناً این مرحلهای از پیشرفت بیماری است که در آن رانندگیکردن مشکلآفرین و دردسرساز میشود.
بیمار نمیتواند تمامی اطلاعات دیداری و شنیداری محیط اطرافش را با حالتهای بدن هنگام به حرکت درآمدن چرخهای اتومبیل یا قرار دادن پا روی پدالهای گاز یا ترمز ادغام کند.
این مرحله، زمان رجوع مکرر بیمار به پزشک برای یک معاینه کلی است.
اعضای خانواده و دیگر نزدیکان و آشنایان پی میبرند که مشکلی پیش آمده و برطرف کردن آن نیازمند معاینات پزشکی است.
با شدت یافتن بیماری و آغاز مرحله حاد چه اتفاقاتی رخ میدهند؟
فرد تواناییاش را در تعامل درست با دیگران از دست میدهد. یعنی همان مرحلهای که دیگر نمیتوان از بیمار در منزل نگهداری کرد. ضمناینکه مهارتهای قضاوت کردن، استدلال و دیگر مهارتهای اجتماعی فرد نیز از بین میروند.
ازآنجاکه متوسط ادامه حیات (یعنی مدت زمانی که در طول آن نیمی از بیماران میمیرند) ۷ سال بعد از تشخیص است، بیمار ممکن است قبل از رسیدن به مرحله حاد بیماری فوت کند.
ادامه حیات در مرحله حاد بیماری بستگی تام به کیفیت مراقبتهای پرستاری و پزشکی دارد، زیرا بیماران بههیچعنوان نمیتوانند از خودشان مراقبت کنند تا به دیگر بیماریها مبتلا نشوند.
بیماری آلزایمر علت زیربنایی مرگ است؛ یعنی که این بیماری باعث تضعیف کنترل سیستمهای مختلف بدن توسط مغز میشود و به دیگر بیماریها اجازه میدهد که به حیات فرد خاتمه دهند.
با کسب اطلاعات مهم در خصوص بیماری از روی نمودار بالینی، کسی که از فرد مبتلا به بیماری آلزایمر مراقبت میکند میتواند درک کند که انجام چه کارهایی برای بیمار ممکن و حتی ناممکن است.
نمودار توسط پات کالون، که خود از بیمار آلزایمری مراقبت میکرده، ترسیم شده است.
چشمانداز یک مراقبتکننده: حمایت از همه چیزهایی که همچنان پابرجا هستند
در زیر نمونههایی آوردهام از اینکه چگونه اطلاعات موجود در نمودار دکتر برومباک، من (پات کالون) را در درک بیماری پدرم و مراقبت از او یاری کرد:
در مرحله ابتدایی ـ تاـ خفیف بیماری (که معمولاً یک دوره ۳ تا ۵ ساله را شامل میشود) چه اتفاقاتی میافتند؟
پدر همیشه مردی بسیار تیز و باهوش بود. او به بودن و زیستن در کنار دیگران عشق میورزید. روابط خوبی با همسایگانش داشت. خیلی خیلی شیرینی دوست داشت و به همه بچههایی که در همسایگیاش بودند آبنبات نعنایی میداد.
رفتهرفته با همسایگانش دچار مشکل شد. به یکی از همسایهها قول داده بود که اگر او در تمام طول تابستان چمنهای باغچهاش را کوتاه کند، در پایان تابستان ماشین چمنزنی مال خودش میشود.
سرانجام وقتیکه همسایه نزد پدرم آمد و ماشین چمنزنی را از او طلب کرد، پدر یادش نیامد که چنین قولیداده. به پدر گفتیم که با کمک هم قرار دیگری با همسایه میگذاریم.
در مرحله متوسط (که معمولاً یک دوره ۳ تا ۵ ساله را شامل میشود) چه اتفاقاتیمیافتند؟
پدر به همراه هر دو خواهرش روانه خواروبارفروشی شد تا هم برای بچهها شیرینی بخرد و هم چند قلم جنس برای خودش تهیه کند.
بهجای اینکه دندهعقب از محل پارک بیرون بیاید، پایش را روی پدال گاز فشار میدهد و ماشین رو به جلو حرکت کرده و بالاخره بعد از اصابت به یک تابلوی راهنمایی و رانندگی متوقف میشود. به هیچکس آسیبی جدی وارد نشد و پدر به رانندگیاش ادامه داد.
روز بعد، پدر درحالیکه بهتنهایی مشغول رانندگی بوده، با دو اتومبیل دیگر تصادف میکند. باز هم به هیچکس آسیب جدی وارد نمیشود.
پدر مرتب میگفت: «من که کاملاً گیج شدهام. اصلا نمیدونم چه اتفاقی افتاده.»
به پدر گفتیم که هزینه بیمه بسیار زیاد بود و او دیگر نمیتواند رانندگی کند. از اینکه استقلالش را از دست داده بود، خیلی ناراحت به نظر میرسید.
از طریق یکی از موسسات داوطلب در امر خدماترسانی، خانمی دوستداشتنی برای پدر فرستاده شد تا هر پنجشنبه او را برای نهار به رستوران ببرد و مراقبش باشد تا چند دقیقهای رانندگی کند.
ضمناً شخصی را پیدا کردیم که هر روز به خانه پدر بیاید و مصاحبش بشود.
چون پدر دیگر نمیتوانست بهتنهایی از خودش مراقبت کند، سرانجام موافقت کرد تا به یکی از مراکز مجهز در زمینه نگهداری از ناتوانهای جسمی برود، آن هم تنها به این امید که «ظرف مدت کوتاهی» بتواند از آنجا بیرون آمده و دوباره سر خانه و زندگی خودش برگردد.
با شدت یافتن بیماری و آغاز مرحله حاد چه اتفاقاتی میافتند؟
پدر رفتهرفته دچار عفونت بسیار شدید مثانه گردید و در بلع با مشکل مواجه شد. چون باید از یک رژیم خاص غذایی پیروی میکرد، دیگر نمیتوانست در آن مرکز نگهداری بماند، و بهناچار او را به یک مرکز توانبخشی و آسایشگاه منتقل کردیم.
ابتلای او به بیماریهای مختلف عفونی روزبهروز شدت میگرفت و بدنش تاب مقاومت در برابر هجوم این بیماریها را از دست داده بود.
مجدداً او را به یک مرکز نگهداری از بیماران منتقل کردیم.
پدر در آنجا دیگر بهندرت غذا میخورد. تنها چیزی که با لذت فراوان میخورد، شیرینی بود. بالاخره متوجه شدیم از یک مالت وانیلی که بهوسیله سرنگ به وی خورانده میشد بسیار خوشش میآید.
او دو ماه تمام در آن آسایشگاه بستری بود و سرانجام در نهایت آرامش جان به جانآفرین تسلیم کرد.
تجربهای که زندگی را دستخوش تغییرات فراوان میکند
زندگی ما انسانها مالامال از آرزوها و رویاها است. برخی از این آرزوها و رویاها برآورده میشوند. ولی برخی دیگر هرگز شکل واقعیت به خود نمیگیرند.
در نزد مبتلایان به آلزایمر یا دیگر بیماریهای مرتبط با تحلیل قوای ذهنی، مراقبتکنندگان از آنها، اعضای خانواده و دوستان دور و نزدیکشان، زندگی دستخوش تغییرات فراوانی میشود؛ تغییراتی که هیچکدام انتظارش را ندارند.
وقتی مراقبتکنندگان از این قبیل بیماران به یاد میآورند که آلزایمر تنها حافظه شخص را از وی ربوده و نه عقلش را، احترام و عشق را در تمام مراحل پیشرفت بیماری به وی ارزانی میدارند.
احترام و عشق در مرحله ابتدایی ـ تاـ خفیف زمانی به آنها ارزانی میشود که یک مادر به دخترش که از او مراقبت میکند از درمانهای دارویی مربوط به این بیماری طولانیمدت صحبت میکند.
احترام و عشق در مرحله متوسط بیماری زمانی به آنها ارزانی میشود که بیمارانی که در تمام طول عمرشان نقاشی نکشیدهاند در کلاسهای جبرانی مربوط به حافظه ـ یک پروژه هنری که متولی آن انجمن آلزایمر میباشد ـ شرکت میکنند و زیباترین اثر هنری را خلق میکنند که به آنها اجازه میدهد تا از عواطف و احساساتشان با دیگران سخن بگویند.
احترام و عشق در مرحله حاد بیماری زمانی به آنها ارزانی میشود که اعضای خانواده میدانند پدرشان تا چه اندازه عاشق دیدن مناظر طبیعی اطرافش میباشد و به همین خاطر از پرستار وی میخواهند هر روز با طلوع آفتاب تختش را به ایوان ببرد. علیرغم اینکه در این مرحله از بیماری او قادر نیست احساسات و نیز آرزوهایش را به زبان بیاورد.
همه مبتلایان به آلزایمر یا دیگر اختلالات مشابه، در تمامی مراحل بیماری دارای حقوق فردی هستند.
توجه به این حقوق میتواند به مراقبتکنندگان از این بیماران در تطبیق شیوههای مراقبتی کمک کند تا آنها نیز بتوانند در تمام طول مدت پیشرفت بیماری شأن و ارزش واقعی بیمار را حفظ کرده و در ضمن از عملکردها و توانمندیهایی که از میان نرفتهاند حمایت کنند.
منشور حقوق بیمار
- بیمار باید از تمامی علایم و مشخصههای بیماریاش آگاه شود.
- بیمار باید از مراقبتهای دارویی و پزشکی مناسب و متناوب برخوردار گردد.
- بیمار باید اجازه داشته باشد تا هر زمان ممکن در زمینه کار و تفریح از خود خلاقیت نشان بدهد.
- بیمار باید تا هر زمانی که توانایی دارد، تصمیمات پزشکی و مراقبتی برای خود اتخاذ کند.
- بیمار باید خودش روشهای درمانی را انتخاب کند.
- با بیمار باید مثل یک بزرگسال رفتار کرد نه مثل یک کودک.
- باید بیمار را وادار به بیان جدی عواطف و احساساتش نمود.
- بیمار باید تا آنجا که ممکن است از رواندرمانی دوری کند.
- بیمار باید در محیطی امن، منظم و قابلشناسایی زندگی کند.
- بیمار باید برای پرکردن ساعات بیداریاش از تمامی فعالیتهای ارزشمند لذت ببرد.
- بیمار باید هرروز سر ساعت معینی برای گردش از خانه خارج شود.
- بیمار را باید هر روز در آغوش گرفت، نوازشکرد یا دستش را گرفت و با او قدم زد.
- بیمار باید در ارتباط با کسانی قرار بگیرد که دیرزمانی است او را میشناسند، بهخصوص کسانیکه در جریان مراسم فرهنگی یا مذهبی همراهیاش میکردند.
- بیمار باید در مورد نحوه استفاده از امکاناتی که در اختیارشگذاشته میشود آموزش ببیند.
- بیمار باید توسط افرادی مراقبت شود که در مورد مراقبت از مبتلایان به بیماریهای مرتبط با تحلیل قوای ذهنی بهخوبی تعلیم دیدهاند.
در اینجا با استفاده از چارتها، نمودارها، سناریوها یا نکات مختلف درک خود را از بیماری آلزایمر به شما منتقل میکنیم و امیدواریم که بواسطه برآوردن رویاها و آرزوهای جدید بتوانید به راههایی برای ساختن یک زندگی راحتتر و شادتر دست پیدا کنید.
در ادامه….
در آپدیت های ماهانه این نوشتار به بررسی مراحل بعدی پیشرفت بیماری آلزایمر خواهیم پرداخت… با ما همراه باشید و نظرات خود را با ما در میان بگذارید.