اجازه دهید تا بحث حقه های اختلال وسواسی – اجباری را با یک مثال شروع کنیم…
تا به حال، عملیات شعبدهبازی دیدهاید؟
شعبدهبازها، کارهای عجیبی انجام میدهند. مثلاً سکه غیب میکنند یا اینکه رنگ دستمالها را عوض میکنند…
شعبدهبازها حقههای زیادی بلدند و کاری میکنند که شما فکر کنید این چیزها واقعاً اتفاق میافتند. اما همانطور که میدانید، حقهها فقط خطای دید ما هستند. خطای دید باعث میشود که چشمان شما فریب بخورند و مغزتان چیزی را ببیند که واقعاً وجود ندارد.
در اینجا یک مورد از خطاهای چشم را میبینیم. میتوانید آن را با دوستانتان امتحان کنید.
*به نظر شما کدامیک از این خطها بلندتر هستند؟
*حالا یک خطکش بردارید و هر دوی آنها را اندازه بزنید.
آنها دقیقاً به یک اندازه هستند. اینطور نیست؟
قسمتهایی که در نوک خطوط قرار دارند، مغزتان را گول زدند و باعث شدند که شما فکر کنید اندازه آنها با هم فرق دارد. با وجود اینکه خط پایینی بلندتر به نظر میرسد و بالایی کوتاهتر، اما آنها هماندازه هستند.
بعضی از حقهها جالب هستند، اما حقههایی که اختلال وسواسی ـ اجباری برای ترساندن شما انجام میدهد، بههیچعنوان جالب نیستند.
وقتی شما متوجهی حقهها شوید، دیگر مثل قبل برایتان ترسناک نخواهند بود. باید ببینید که او چه مواقعی از آن حقهها برای ترساندن شما استفاده میکند.
حقهی اول اختلال وسواسی ـ اجباری: به صدا درآوردن زنگِ خطر
مغز ما طوری طراحی شده که به چیزهایی که برایمان خطر دارد، به سرعت پاسخ دهد.
وقتی که یک اتومبیل میبینیم که با سرعت به سمت ما میآید یا وقتی صدای یک مار را که روی علفها حرکت میکند میشنویم، مغزمان فریاد میزند خطر!
بهسرعت سلسله تغییراتی در بدن ما اتفاق میافتد. این تغییرات باعث آزاد شدن انرژی در بدن ما میشود. ما هوشیار شده و عضلاتمان برای فرار یا جنگ یا هر کاری که برای در امان ماندن لازم است، آماده میشود.
به این وضعیت، پاسخ جنگ یا گریز میگویند و هرجا که مغز احساس خطر کند، به صورت خودکار به راه میافتد.
اختلال وسواسی ـ اجباری با اخطارهای دروغین، به شما حقه میزند.
انگار که در مغزتان آتشسوزی راه افتاده باشد. بدن شما وارد عمل میشود چون این همان کاری است که باید انجام دهد. اما با وجود صدای آژیر خطر و با وجود واکنش بدن به این اخطار، آتشی در کار نیست!
این فقط یک آژیر خطر دروغین بوده و اختلال وسواسی ـ اجباری میخواسته به شما حقه بزند.
اختلال وسواسی – اجباری در مورد چه خطرهایی به شما حقه میزند؟
حقهی دوم اختلال وسواسی ـ اجباری: بازیِ «شاید»
بیشتر اوقات بچهها براساس چیزهایی که بیشترین احتمال را دارد تصمیمگیری مینمایند. رسیدن به اطمینان کامل در مورد یک موضوع کار سختی است ولی در هر صورت لازم نیست که شما در مورد تمام جنبههای یک چیز مطمئن باشید.
آیا ممکن است که یک گنجشک در حمام شما وجود داشته باشد؟ احتمال دارد. شاید این اتفاق بیفتد.
اما وقتی که شما به دستشوئی میروید تا دندانتان را بشویید، اول دنبال گنجشک نمیگردید. قبل از رفتن به حمام، در حمام را باز نمیکنید تا ببینید آنجا گنجشکی وجود دارد یا نه. در واقع شما به امکان وجود یک گنجشک در حمام فکر نمیکنید.
اما اختلال وسواسی ـ اجباری دوست دارد که به بچهها حقه بزند و آنها را بترساند و وقتشان را با نگرانی و فکر کردن در مورد چیزهایی که احتمال وقوع آنها خیلی کم است تلف کند.
بنابراین اختلال وسواسی ـ اجباری میگوید:
- شاید وقتی کسی خانه نبوده یک گنجشک وارد حمام شده باشد.
- شاید الان کف حمام، پی پیِ گنجشک ریخته شده باشد.
- پی پیِ گنجشک کثیف است.
- شاید پی پیِ گنجشک به پای شما خورده باشد.
اه اه… چه کسی دلش میخواهد پایش را روی پیپی گنجشک بگذارد؟
پس اختلال وسواسی ـ اجباری چیزی به شما میگوید که مجبورتان کند برای حفظ امنیت خودتان، کاری کنید.
باید هر وقت که وارد حمام میشوی، همه جای آن را بررسی کنی.
هر بار که پدرتان از شما بخواهد که دندانهای خود را مسواک بزنید، هر وقت که بخواهید دستشوئی یا حمام بروید، اول نگاه میکنید که آیا آنجا گنجشکی وجود دارد یا نه.
شما با دقت قفسـهی داروها را باز میکنید و درون آن را نگاه میکنید. پنجرهی حمام را بررسی میکنید که مبادا باز بماند و گنجشکی داخل بیاید.
شما باید تمام این کارها را با یک ترتیب خاص انجام دهید و هیچکدام را فراموش نکنید. در همان حال، در ذهنتان هم حرف میزنید تا حواستان جمع باشد.
پشتِ در؟ نه!
داخل قفسه؟ نه!
داخل وان؟ نه!
کمد حولهها؟ نه!
این کار، زمان زیادی میبرد اما شما برای اینکه مطمئن شوید، باید آنها را انجام دهید.
پدرتان ناراحت میشود و میپرسـد که این همه وقت چه کار میکنید. بعد شما مجبورید که دوباره این کارها را از اول انجام دهید، چون حواستان پرت شده است.
شما همچنان در مورد پیپی گنجشک فکر میکنید. با خودتان میگویید:
«آیا همـهجا را بررسی کردم؟ شاید وقتی من پشت در را نگاه میکردم، از پشت سرم وارد حمام شده باشد. بهتر است یک بارِ دیگر آن را بررسی کنم.»
این همان بازی «شاید» است که اختلال وسواسی ـ اجبـاری بهراه میاندازد.
شما در مورد چیزهایی که ممکن است اتفاق بیفتد فکر میکنید، حتی در مورد اتفاقاتی که احتمال وقوع آنها خیلی کم است. آنگاه برای محافظت از خود اقداماتی انجام میدهید.
در مـورد بازی «شاید» که اختلال وسواسی ـ اجبـاری با شما انجام میدهـد، فکر کنید.
پاسخ سؤالات زیر را در دفتر خود بنویسید.
- از نظر اختـلال وسواسی- اجبـاری، چه اتفاق بدی ممکن است برای شما بیفتد؟
- برای اینکه از اتفاقاتِ بد در امان باشید،چه اقدامی میکنید؟
حقهی سوم اختلال وسواسی ـ اجباری:از بین بردن احساس «اطمینان خاطر»
بیشتر اوقات ما احساس میکنیم که مشکلی وجود ندارد.
- ما به اینکه موهایمان چطور روی سرمان قرار گرفته یا اینکه جورابهایمان چطور هستنـد، توجهی نداریم.
- ما به اینکه وارد شدن به یک اتاق و نشستن روی یک صندلی چه احساسی خواهد داشت، توجهی نمیکنیم.
- ما قدم میزنیم و به چیزهایی که در اطرافمان وجود دارد، توجهی نمیکنیم و …
اما اختلال وسواسی ـ اجباری، احساس درست بودن اوضـاع را از بیـن میبرد و باعث میشود که بچه احساس کند برای اینکه همه چیز درست باشد، باید کارها را دقیقاً به یک روش خاص انجام دهد.
بنابراین ممکن است بچه، هر وقت وارد یک اتاق میشود، سه بار دستگیرهی در اتاق را کنترل کند چون در غیر اینصورت، احساس میکند که کار را درست انجام نداده است.
یا ممکن است که آستینهایش را بارها و بارها درست کند چون احساس میکند که آنها دقیقاً به یک اندازه نیستند.
یا شاید بارها و بارها در مورد چیزهایی که خودش جوابش را میداند، سؤال کند.
ممکن است بارها بپرسد که «ساعت چند باید بیدار شویم؟» یا «تکالیفم را در کدام پوشه باید بگذارم؟»
اختلال وسواسی ـ اجباری مدام در ذهن آنها زمزمه میکند و میگوید: «مطمئنی؟ مطمئنی؟»
وقتی بچهها این کارهـا را انجام میدهند، در مورد اتفـاق بدی که قرار است بیفتد فـکر نمیکنند. آنها فقط میخواهنـد که کارها را خیلی خوب انجام دهند.
بچهها این کارها را فقط برای بازگشت احساس رضایت و اطمینانخاطرشان انجام میدهند. اما در واقع، این یکی از حقههای اختلال وسواسی ـ اجباری است.
اختلال وسواسی- اجباری چطور باعث ناپدید شدن احساس اطمینان خاطر و رضایت شما از انجام کارها شده است؟
برای اینکه احساس رضایت کنید،چه کارهایی باید انجام دهید؟
درست است : اختلال وسواسی ـ اجباری با همین سه حقه شما را فریب میدهد.
*
- به صدا درآوردن زنگ خطر
- بازیِ شاید
- ناپدید كردن احساس اطمينان خاطر
*
مغز شما فریب این حقهها را میخورد، چون خیلی واقعی بهنظر میرسند.
مانند همان خطای دید که در ابتدای فصل اشاره کردیم، اختلال وسواسی ـ اجباری هم خیلی متقاعدکننده عمل میکند. اما وقتی که بیشتر در مورد آن دقت میکنید و از ابزارهایی که در این سری مقالات سایت تی وی مستند ارائه شده استفاده مینمایید، دیگر فریب این حقهها را نخواهید خورد.
شما دیگر نمیخواهید فریب بخورید.
*خودتان را در حال پیروزی بر اختلال وسواسی- اجباری تصور کنید…
بیش از نیم میلیون نفر از بریتانیاییها تنها سه با در سال ملحفههای تخت خود را میشویند، اما حالا گروه دیگری از آنان نبردی همیشگی را علیه کثیفی و بینظمی آغاز کردهاند.
ما در این مجموعه به سراغ بعضی از شهروندان بریتانیایی میرویم که به گفته خودشان چنان وسواسی برای پاکیزگی دارند که اگر مثلا یک لکه روی شیر آب یا اثر باران روی شیشه پنجره باشد٬ نمیتوانند آرام و آسوده بنشینند.
2 پاسخ
سرعت دانلود خیلی پایینه
باید فیلتر شکنتون رو خاموش کنید.