در واقع با نگاهی به دستاوردهای تسلا، او را در اوج قله نوآوری مییابیم: او پدر ارتباطات بیسیم است. و درحالیکه ادیسون، مارکونی و دیگران میلیونها دلار از کار خود درآمد کسب کردند، تسلا در تنهایی و فقر دنیا را وداع گفت. این میکروکتابها نشان میدهند چگونه ایدههای نیکولا تسلا دنیای مدرن امروز را ساخته و چرا او هرگز سود چندانی از کار خود نبرد.
در این مقاله ها همچنین خواهید دانست که:
- چرا بعضی از آزمایشهای تسلا برای اسبها خطرناک بودند؛
- کدام نویسنده مشهور در اولین عکس اشعه ایکس جهان حضوریافت؛
- و جنگ جریانها (War of Currents) چه بود.
خلقیات غیرعادی و عشق به علوم از همان کودکی در تسلا شکل گرفت.
تولد نیکولا تسلا
نیکولا تسلا درست در نیمهشب بین ۹ و ۱۰ جولای ۱۸۵۶ در دهکده اسمیلیا در کرواسی به دنیا آمد. به صورت سنتی بیشتر مردان این منطقه یا کشیش کلیسا میشدند یا افسر ارتش اتریش-مجارستان. اما تسلای جوان برنامههای دیگری داشت.
در سری کامل ما و فرازمینی ها به موجودات هوشمند فرازمینی پرداخته میشود. در این مستند میبینیم چگونه فرازمینی ها از ابتدای به وجود آمدن انسان بر روی زمین وجود داشته اند و به بالا بردن سطح دانش بشر در طول این سال ها کمک کرده و نقش موثری در شکلدهی تاریخ ما داشتهاند.
كنده كاری های باستانی از بيگانگان در غارها، مواد قیرگونه و شبيه آسفالت در يكي از اهرام مصر كه از بقايای موجودات ناشناخته ساخته شده است، اجرام آسمانی ناشناخته در ايالات متحده و …. اينها تنها بخش كوچكی از داستانهای شگفت آوری هستند كه در سری کامل ما و فرازمینی ها به كاوش در مورد آنها پرداخته میشود.
زندگی او با سه چیز تعریف شده بود: بیماری، یک تراژدی خانوادگی و ژنهای منحصربهفردی که از مادرش به ارث برده بود.
تسلا همیشه بر این باور بود که حافظه تصویری و تخیل قوی خود را از مادرش، دوکا ماندیک به ارث برده. او اشعار طولانی را بدون مکث و تردید از حفظ میخواند و پارچههایی با طرحهای باورنکردنی و فوقالعاده ظریف میبافت که ابزار آن را هم خود ساخته بود.
وقتی نیکولا پنج سال داشت، برادر ۱۲ سالهاش دانیل در یک تصادف رمزآلود کشته شد. این فاجعه نیکولا را به شدت تحت تاثیر قرار داد و او تلاش کرد والدینش را با تنها راهی که بلد بود تسلی دهد: با بهترین دانشآموز شدن.
کودکی و نوجوانی
در هشتسالگی او پیوسته در حال مطالعه بود و علاقهاش به مهندسی و فیزیک آشکار شد.
اما در نوجوانی با ابتلا به وبا تحصیلاتش نیمهکاره ماند. در بستر بیماری از پدرش کشیش میلوتین تسلا خواهش کرد که اجازه دهد به جای پیوستن به کلیسا وارد رشته مهندسی شود. پدرش نهایتا موافقت کرد و نیکولا به مدد این امید توانست از بیماری نجات پیدا کند.
حوالی همین زمان بود که تخیلات و ترسهای عجیب تسلای جوان شروع شدند.
او در تمام زندگی خود هر وقت هیجانزده میشد تلالو روشنی از نور و تصاویری وهمناک میدید. به نظر میرسید این عوارض جانبی تخیل قوی و شفاف او بود که میتوانست اختراعاتش را آنقدر واضح در ذهن ترسیم کند که نیازی به قلم و کاغذ نداشت.
او همچنین با نفرت عجیبی از جُرم، گوشواره زنانه و مروارید دست به گریبان بود و شاید عجیبوغریبترین اختلال روانی او وسواسش در محاسبه حجم مکعبی غذاها و نوشیدنیها قبل از خوردن آنها بود.
دوران دانشجویی تسلا
ایدههای جاهطلبانه تسلا در مورد الکتریسیته او را به آمریکا کشاند.
تسلا گرچه باعث آزار برخی از استادان میشد، دانشجوی بسیار خوبی بود. در ۱۸۷۵ در دانشگاه پلیتکنیک اتریش با یکی از استادان دچار اختلاف شد.
تسلا در این کلاس به صراحت از موتورهای جریان مستقیم مورد استفاده در جهان انتقاد کرد. او میدانست که میتوان موتور بهتری تولید کرد که ولتاژهای بالاتری تولید کند و آنها را تا مسافتهای بیشتری بفرستد.
تسلای جاهطلب با وجود تردیدهای استادش به فکر راهحل افتاد اما سالها بعد به راهحل رسید.
اواخر سال ۱۸۷۹ تسلا کاملا بیپول بود و مجبور شد دانشگاه را ترک کند. پدرش به تازگی فوت کرده بود و او باید برای گذران زندگی کار پیدا میکرد.
او در ۱۸۸۱ زمانی که در یک دفتر تلگراف مشغول کار بود دچار ناراحتیهایی شد که در نهایت مشخص شد فروپاشی عصبی بوده است. تسلا آن را نتیجه حسهای به شدت قوی خود میدانست.
مثلا او ادعا میکرد میتواند صدای تیکتیک ساعت را از سه اتاق آنطرفتر بشنود یا لرزش قطاری که از فاصله ۲۰ مایلی میگذرد باعث دردی غیرقابلتحمل در او میشود.
ایده موتور القایی
در دوران نقاهت روزی فکری به ذهنش رسید که زندگیاش را تغییر داد.
همچنان که در پارک قدم میزد ایدهی یک موتور جدید بهبودیافته به ذهنش رسید. موتور القایی! موتوری که برخلاف موتور جریان مستقیم تکمداره از دو یا چند جریان متناوب برای ایجاد یک میدان مغناطیسی چرخان و تولید برق استفاده میکرد.
او به سرعت دریافت که این موتور میتواند دنیای صنعت را متحول کند: یک سیستم چندفازه که قابلیت تولید و توزیع نیروی بسیار بیشتری دارد. فقط باید روش عملیکردن آن را پیدا میکرد.
جستجوی کار بهتر او را به پاریس و شرکت کانتیننتال ادیسون کشاند. اینجا بود که تخصص الکتریکی تسلا برای اولین بار شناسایی شد و او را به کار تعمیر نیروگاههای آلمان و فرانسه گماردند.
مدیر او آنقدر تحت تاثیر استعداد تسلا قرار گرفت که توصیهنامهای برای توماس ادیسون نوشت. این همان چیزی بود که تسلا نیاز داشت. او نامه به دست راهی آمریکا شد.
تسلا و ادیسون
رابطه تسلا با ادیسون از همان ابتدا مشکل داشت.
وقتی تسلا در ۱۸۸۴ به آمریکا رسید، یک راست راهی خیابانهای نیویورک شد و سر از شرکت ادیسون الکتریک درآورد.
شرکت توماس ادیسون مسئول برقرسانی به بخش بزرگی از شهر نیویورک بود. اما ژنراتورهای ناپایدار جریان مستقیم (DC) با ایدهآل فاصله زیادی داشتند و تسلا این را میدانست. تسلا وارد دفتر ادیسون شد، خود را معرفی کرد و توصیهنامه را نشان داد. او همانجا سعی کرد ادیسون را متقاعد کند که از موتور جریان متناوب (AC) به جای موتورهای موجود DC استفاده کند.
ادیسون حرفهای او را مزخرفات خواند و تاکید کرد که مدتها از سیستم جریان مستقیم در آمریکا استفاده کرده و آن را ادامه خواهد داد.
همان روز ادیسون، تسلا را به تعمیر سیستم روشنایی کشتی بخار اس اس اورگان گماشت و تسلا قبل از صبح فردا کل کار را تمام کرد. ادیسون تحت تاثیر قرار گرفت اما رابطه حرفهای آنها دیری نپایید.
توماس ادیسون، یکی از پرکارترین مخترعان جهان است که اختراعاتی مانند گرامافون، دوربین فیلمبرداری و لامپ الکتریکی را گسترش داده.
اما هنگامی که دستیار سابقاش، «نیکلا تسلا»، مدافع استفاده از نوع دیگری از جریان الکتریکی شد ، ادیسون او را به عنوان بزرگترین رقیب خودش درنظر گرفت.
از آن به بعد این دو مخترع در حقیقت با یکدیگر وارد جنگ میشوند تا مشخص شود که چه کسی آیندهی جهان را تعیین خواهد کرد.
این برنامه دربارهی دانشمندان و مخترعان آمریکایی است؛ قهرمانانی افسانهای و مشاهیری که با نوآوریها و ابتکارات خود دنیا را پیوسته تغییر دادهاند.
ادیسون پیشنهادی به تسلا داد: اگر او میتوانست طراحی ژنراتورها را بهبود دهد، ۵۰هزار دلار دریافت میکرد.
این برای تسلا پیشنهاد خوبی بود. او توانست ۲۴ ژنراتور را بازطراحی و اصلاح کند، تا جایی که حتی کنترلهای خودکار هم روی آنها نصب کرد. اما وقتی زمان دریافت پول رسید، ادیسون بهانهتراشی کرد و به او گفت
«تو شوخطبعی آمریکاییها را درک نمیکنی.»
او به جای ۵۰ هزار دلار موعود پیشنهاد افزایش حقوق هفتگی از ۱۸ به ۲۸ دلار به تسلا داد. تسلا ناامید و فریبخورده استعفا داد و از این کشور جدید دلسرد شد.
تسلا و جورج وستینگهاوس
جورج وستینگهاوس ایدههای تسلا را به واقعیت نزدیک کرد.
تسلا با وجود تجربه منفیاش از ادیسون، به تلاش ادامه داد. طولی نکشید که ایدههای هوشمندانهاش توجه افراد درست را به خود جلب کرد.
همهچیز از سال ۱۸۸۷ و آ.ک. براون مدیر شرکت وسترن یونیون تلگراف شروع شد که معتقد بود جریان متناوب، آینده دنیای الکتریسیته خواهد بود. او و تسلا با هم شرکت تسلا الکتریک را تاسیس کردند تا موتور AC مدنظر تسلا را طراحی کنند.
تا سال ۱۸۸۱، تسلا اختراع خود را به ثبت رسانده و تا ۱۸۹۱ مجموعا ۴۰ امتیازنامه برای آن دریافت کرده بود. سیستم چندفازی او در حال شکوفایی بود.
این موفقیت توجه جورج وستینگهاوس، تاجر قدرتمندی که در فکر رقابت با ادیسون بود جلب کرد.
وستینگهاوس نبوغ موجود در فناوری جدید تسلا را دریافته بود. موتورهای AC تسلا با استفاده از القای الکترومغناطیسی نیاز به قطعات سنگزنی را مرتفع کرده بودند؛ قطعاتی که در موتورهای DC دچار جرقه و فرسایش میشدند.
تسلا و وستینگهاوس به زودی کسبوکار خود را آغاز کرده و جنگ جریانها (بین AC و DC) آغاز شد.
در قرارداد اولیه تسلا-وستینگهاوس، تسلا برای مجوز استفاده از اختراع ۶۰ هزار دلار دریافت کرد و قرار شد به ازای هر اسب بخار نیرویی که از موتورهایش تولید میشود هم ۲.۵ دلار دریافت کند- معاملهای که تسلا را میلیاردر میکرد. متاسفانه مشاوران وستینگهاوس معتقد بودند این معامله غیرواقعبینانه است و تسلا برای حفظ شراکت از آن دست کشید.
رونمایی از نیروی AC
فرصت بزرگ تسلا برای به نمایش درآوردن سیستم توزیع AC در ۱۸۹۳ دست داد. وستینگهاوس برای برنده شدن در مناقصه برقرسانی به نمایشگاه جهانی ۱۸۹۳ در شیکاگو، کمتر از شرکت جنرال الکتریک ِادیسون قیمت داد. این نمایش بزرگی از اثربخشی و قابلیت اطمینان توزیع برق AC بود.
همچنین ثابت شد که برخلاف ادعاهای ادیسون، نیروی AC غیرقابلکنترل و خطرناک نیست. بیستوپنج میلیون نفر از نمایشگاه بازدید کردند و تسلا هم برنامه خود را اجرا کرد. او با کنترل ولتاژ برق با فرکانس بالا، روشن کردن لامپها به صورت بیسیم و فرستادن جریانها به داخل بدن خود به صورت کاملاً امن حضار را شگفتزده کرد.
طی دهه ۱۸۹۰ تسلا این اجراهای شگفتانگیز را در سراسر دنیا انجام داد.
بهرهبرداری از نیروی آبشار نیاگارا
آبشار نیاگارا پیروزی بزرگ تسلا در جنگ جریانها بود.
با موفقیت به دست آمده از نمایشگاه جهانی ۱۸۹۳ آینده روشنی پیش روی نیکولا تسلا بود. او از کودکی رویای بهرهبرداری از نیروی آبشار نیاگارا را در سر داشت. یکی از اولین پروژههای او در مدرسه ساخت یک مدل توربین آبی بود.
وقتی جورج وستینگهاوس اعلام کرد که قرارداد ساخت اولین ژنراتور برق را در آبشار نیاگارا بسته، رویای او به حقیقت پیوست. تسلا نظارت بر پروژه را به عهده گرفت و در ۱۸۹۶ اولین نیروگاه تاسیس و عملیاتی شد. ۱۵ هزار اسب بخار برق تا مسافت ۲۶ مایلی و به شهر مجاور، بوفالو رسید.
پروژه آنقدر موفق بود که حتی شرکت جنرال الکتریک ادیسون هم نتوانست تاثیر آن را انکار کند. در نهایت مجبور به استفاده از حق ثبت اختراع تسلا در یک نیروگاه دیگر شدند.
تسلا و سیستم چند فازی انقلابی او شهره شهر شده بودند.
نیویورک تایمز پروژه توربین آبی آبشار نیاگارا را «افتخار» دانست و موسسه آمریکایی مهندسان الکتریک به او مدال افتخار داد. حتی ملتهای دیگر هم به او توجه نشان دادند. شاهزاده مونته نگرو و لرد کلوین انگلیس او را تحسین نمودند.
در واقع، اهمیت دستاورد تسلا غیرقابلانکار است چون میتوانست مبنایی برای سیستمهای برق کل جهان باشد. سیستمهای برق AC چند فازی او به شهرهای دیگر و کمی بعد به کشورهای دیگر هم راه یافتند.
فاجعه در آزمایشگاه
فاجعهای در آزمایشگاه تسلا مانعی غیرمنتظره بر سر راهش شد.
تسلا به دستاوردهایش در زمینه موتورهای القایی AC قانع نبود و میخواست موفقیتهای بیشتری کسب کند. او پیوسته به دنبال ایدهها و الهامهای جدید بود. بعد از اتمام کار در آبشار نیاگارا به سرعت به آزمایشگاهش در خیابان ساوث فیفث (وست برودوی کنونی) در نیویورک برگشت.
این آزمایشگاه در اوایل دهه ۱۸۹۰ سرچشمه نوآوری بود.
تسلا حتی در دوران جنگ جریانها با ادیسون هم خود را در آزمایشگاه مشغول نگه میداشت. خیلی از آزمایشهای او در این دوره در جهت تحقق رویایش مبنی بر توزیع بیسیم الکتریسیته در سراسر جهان بود. تسلا معتقد بود که از خود زمین یا هواکره (طبقه فوقانی جو) زمین میتوان به عنوان هادی برق استفاده کرد.
این ایدهها راهنمای پیشرفتهای قابلتوجه تسلا در زمینه فناوری کنترل ریموت و رادیو بود. در ۱۸۹۳ در انجمن نشنال الکتریک لایت در سنت لوییس، او اولین معرفی عمومی ارتباط رادیویی را به نمایش گذاشت. او با استفاده از یک فرستنده جرقه پنج کیلوواتی پیامی بیسیم به یک گیرنده در فاصله ۳۰ فوتی فرستاد.
تسلا به سرگرم کردن حضار در آزمایشگاه با اجرای نمایشهای خیرهکننده علاقه داشت. مارک تواین یکی از دوستان محبوب تسلا بود که وقتی در نیویورک بود اغلب به دیدن آزمایشگاه او میرفت. در واقع، عکسی که تسلا از مارک تواین در همین آزمایشگاه گرفت بعدها به عنوان اولین عکس اشعه ایکس در ایالاتمتحده معروف شد.
اما همه این تحقیقات و اکتشافات در صبح روز ۱۳ مارس ۱۸۹۵ بر باد رفت: آزمایشگاه تسلا یک شبه تا بیخ زمین سوخته بود. او فکر میکرد آزمایشهایی که طی آنها اکسیژن مایع تولید میشد، باعث این فاجعه شدند.
تسلا هرگز خود را برای چنین شرایطی آماده نکرده بود و ساختمان و تجهیزاتش بیمه نبودند.
ایدههای تسلا آنقدر بزرگ بودند که به سختی میتوانست برایشان سرمایهگذار پیدا کند.
از دست دادن آزمایشگاه هم ضربه روانی شدیدی برای تسلا بود و هم آسیب مالی بزرگی به او زد. او هیچ بیمهای برای ساختمان یا تجهیزاتش نداشت و شراکتش با وستینگهاوس هم دورهاش تقریبا تمام شده بود. او به سرمایهگذارانی نیاز داشت که نوآوری بزرگ بعدیاش را تحقق بخشند.
آزمایشگاه جدید تسلا
او بعد از سوگواری برای ضررهای وارده، تصمیم گرفت با کمک گرفتن از ارتباطاتی که در پروژه نیاگارا برقرار کرده بود، آزمایشگاه جدیدی بسازد. او آزمایشهای کنترل ریموت را دوباره از سر گرفت چون معتقد بود این فناوری سودآور است.
او برای ثبت اختراعش اقدام کرد و اولین قایق کنترل از راه دور جهان را در اولین نمایشگاه الکتریکال در مدیسون اسکوئر گاردن در ۱۸۹۸ به نمایش گذاشت. او کاربردهای زیادی برای این فناوری در نظر داشت اما مهمتر از همه به کارکرد نظامی آن معتقد بود- رباتهای قابلکنترل از راه دور که در جنگها شرکت کرده و از مرزها دفاع میکنند.
البته اعتقاد قلبی تسلا این بود که این فناوری کلا به جنگ پایان خواهد داد. اما با وجود درگیری کشور در جنگ با اسپانیا، هیچکس علاقهای به این فناوری نشان نداد.
روزنامهها در مورد این فناوری جدید شک و تردید داشتند. میخواستند بدانند انتقال نیرو چقدر در برابر دخالتها یا استراق سمع مقاوم و امن است. آنها کاملا بیاطلاع بودند که تسلا از قبل امنیت خطوط ارتباطی را تامین کرده است. چنین ایدههایی بسیار جلوتر از زمان خود بودند.
مثلا او همزمان با معرفی دستگاههای کنترل از راه دور، مشغول کار روی نظریههایی در مورد استفاده از انرژی خورشیدی بود. او همچنین روی آنچه آن را تلگودینامیکس مینامید هم کار میکرد، حوزهای که به استفاده از اصول ویبراسیون برای ارسال پیام بیسیم از طریق زمین یا برای کشف فلز یا نفت از زیر زمین میپرداخت.
«نیکولا تسلا» یکی از قدرتمندترین مخترعان قرن بیستم بود و در حقیقت مردی که جهان را نورانی کرد، شخص او بود.
«نیکلا تسلا» بشر را به سمت عصر جدید صنعتی هدایت کرد و پیشزمینهی تکنولوژی امروز بشر را پایهگذاری کرد.
اما آیا ممکن است همهی اینها از طرحهای فرازمینیها بوده باشد؟
مرد مرموزی که در اطرافش توطئههای فراوانی وجود داشت، «تسلا» نابغهی واقعی بود اما چگونه میتوانست اختراعاتش را با تمام جزئیات در ذهنش تصور کند و حتا به شکل ذهنی آن را اصلاح یا دستکاری کند؟
اما در همین حال او ادعا کرده که ارتباطی مستقیم با موجودات دارای هوش از سیارات دیگر دارد.
برخی هم ادعا کردهاند این دانشمند نابغه، دیوانه بوده، اما مسلم است که او از زمان خود جلوتر بوده.
آیا او میتوانسته پیامهای فرازمینیها را دریافت کند؟
آیا او از طرف فرازمینیها مامور بوده تا بشر را به سوی تکنولوژی برتر هدایت کند تا در آینده انسان بتواند دوباره با فرازمینیها دیدار کند؟
با وجود درخواستهای زیاد برای تامین مالی، هیچکس حتی سرمایهگذاران صمیمی مثل وستینگهاوس هم حاضر به کمک به تسلا نشدند تا بتواند در دوران زندگی خود این فناوریها را تبدیل به واقعیات روزمره کند
تسلا هرگز نتوانست انتقال بیسیم انرژی را محقق کند.
تسلا با وجود ذهن بینهایت خلاق و کنجکاوش، شیفته یک ایده واحد بود:
برقرسانی به دنیا با الکتریسیته بیسیم
آزمایشهای او در این زمینه کمکم داشتند برای یک شهر شلوغ خطرناک میشدند اما خوشبختانه در ۱۸۹۹ یکی از همکارانش محلی متروکه در کلرادو اسپرینگز پیدا کرد. تسلا بلافاصله دست به کار آزمایشهایی در مقیاس بزرگ شد.
تسلا به محض ورود به کلرادو یک فرستنده بزرگ ساخت- تودهای سیمپیچ شده که میتوانست برق با ولتاژ بالا تولید کند. فعال کردن آن اشعههای عظیم نورانی به آسمان کلرادو اسپرینگز میفرستاد تا امکان ارسال برق بیسیم از طریق جو را آزمایش کند.
او امکان ارسال برق از طریق سطح زمین را هم آزمایش کرد.
او با آزمایش فرکانسهای بالا و پایین مقادیر عظیمی ولتاژ را به نواحی اطراف ارسال میکرد. او شوکهای الکتریکی به زمین وارد میکرد که اسبها را میترساند و لامپها را در فاصله ۲۶ مایلی روشن میکرد. این آزمایشها در ۳ جولای ۱۸۹۹ منجر به خاموشی کل شهر کلرادو اسپرینگز شد چون فرستند تسلا باعث اضافه بار ژنراتور شهر شده بود.
این آزمایشها برای تسلا موفقیت بودند و نتایجش او را متقاعد کرد که میتواند دنیا را تغییر دهد.
وقتی در ژانویه ۱۹۰۰ به نیویورک بازگشت، پیشنهاد ساخت یک نیروگاه بلند به نام واردنکلیف داد. او معتقد بود میتواند خطوط چندگانه ارتباط بیسیم و نیروی برق ایجاد کند که به تمام دنیا ارسال شوند.
اما باز هم تامین مالی پروژه به مشکل خورد.
وستینگهاوس قبول نکرد و تسلا فقط توانست ۱۵۰ هزار دلار از جی. پیرپونت مورگان دریافت کند. این مبلغ برای ساخت سازه و استخدام کارکنان کافی بود اما برای عملیاتی کردن آن نه.
دوران تاریکی
تسلا ۱۷ سال بعدی را صرف تلاش مداوم برای عملیاتی کردن واردنکلیف کرد اما موفق نشد. رویای الکتریسیته بیسیم همچنان رویا باقی ماند.
دیگران از قِبَل فناوریهای او ثروتمند میشدند اما شکست واردنکلیف آغاز دورانی تاریک برای تسلا بود.
همانطور که برنامههای جاهطلبانه برای واردنکلیف نشان میدهند، زندگی تسلا اغلب پر از کشمکش و مسئله بوده است. اما هیچ مسئلهای به اندازه اینکه چه کسی مخترع ارتباط رادیویی است، ادامه پیدا نکرد.
واقعیت این است که تسلا حق اختراع رادیو را در ۱۸۹۷ برای خود ثبت کرد. اما وقتی گوگللمو مارکونی در دسامبر ۱۹۰۱ اولین ارتباط رادیویی را به آن سوی اقیانوس اطلس فرستاد، زنجیرهای از دعاوی قانونی آغاز شدند که دههها ادامه بافتند.
بعد از ارسال این سیگنال، او واکنش نشان داد:
«مارکونی همکار خوبی است. بگذارید ادامه دهید. او در حال استفاده از ۱۷ تا از حق اختراعهای من است.»
آنچه در نهایت باعث آزار تسلا شد، این بود که در طول دعواهای حقوقی ۴۰ ساله مارکونی منافع مالی زیادی به چنگ آورد درحالیکه او برای کسب اهداف تلاش میکرد.
هشت ماه بعد از مرگ تسلا در ۱۹۴۳، دادگاه عالی آمریکا بالاخره اعلام کرد که حق اختراع رادیوی تسلا باید به رسمیت شناخته و تایید شود.
متاسفانه دیگر دیر بود، چون تسلا در ۱۹۱۶ از پرداخت مالیاتهایش ناتوان بود و اجازه یافته بود سالها در والدورف-آستوریا زندگی کند.
در اقدامی غیرمنتظره تسلا مجبور شد واردنکلیف را به وکیل مدافع نیویورک تحویل دهد تا از اقدامات بعدی علیه او جلوگیری شود و در ۱۹۱۷ پروژه رویاهای او تخریب شد. اما او حتی در طول این سختیها هم دست از ایدهپردازی برنداشت:
او در مقالهای در مجله الکتریکال اکسپریمنتر در همان سال، فناوری رادار مدرن را مفصل و دقیق توضیح داد.
توصیف او از جریانی از شارژهای الکتریک که از اشیاء متصاعد شده تا موقعیت مکانی آنها مشخص شود، الهامبخش دکتر امیل گیراردو شد که همراه تیمش در ۱۹۳۴ ایستگاههای رادیویی را در فرانسه راهاندازی کردند.
آخرین سالهی زندگی نیکولا
آخرین سالهای زندگی تسلا تلخ و دردناک بودند.
هیجان نوظهور جامعه مدرن در دهه ۱۹۲۰ تسلا را آزار میداد. در این دوره او بیشتر با کبوترهای نیویورک وقت میگذراند تا مردمش.
او عاشق کبوتر سفیدی شده بود که همهجا همراه او میرفت و میگفت «تا زمانی که او را دارم، زندگیام هدف دارد.»
طبق تعریف تسلا روزی کبوتر از پنجره باز وارد اتاق شد، روی میز ایستاد و نوری «قوی و کورکننده» از چشمهایش بیرون زد و مرد. بعد از این واقعه، تسلا اعلام کرد که زندگیاش دیگر به پایان رسیده.
با این حال او تا ۷۰ سالگی همچنان سرشار از ایدههای پیشرو بود.
او در مصاحبهای با مجله کولیرز در ۱۹۲۶ آینده را پیشبینی کرد:
«روزنامهها به صورت بیسیم در خانه چاپ خواهند شد و مردم دستگاههایی جیبی با خود حمل خواهند کرد که در مقایسه با تلفنهای فعلی ما بسیار سادهتر خواهند بود»
اما او همیشه از علم مدرن فاصله میگرفت. در جشن تولید ۷۵ سالگیاش در ۱۹۳۱، مورداحترام و افتخار برندگان نوبل و همینطور آلبرت انیشتین قرار گرفت.
وقتی در مهمانی با او مصاحبه کردند، توضیح داد که در حال کار روی دو چیز است: نقض نظریه نسبیت انیشتین و ایجاد منبع جدیدی از انرژی که ربطی به «به اصطلاح انرژی اتمی» ندارد.
وقتی تسلا در ۷ ژانویه ۱۹۴۳ در سن ۸۶ سالگی در اتاق هتل از دنیا رفت، سوالات بیپاسخ زیادی به جا گذاشت.
با وجود اینکه او از سال ۱۸۹۱ شهروند آمریکا شده بود، مقالات و دستنوشتهها و تمام آنچه داشت، توسط دفتر حفاظت از اموال بیگانه مصادره شد. شایعه شد که دلیل آن صحبتهای او قبل از مرگش در مورد کار بر روی فناوری پرتو ذرات مسلح بوده که میتوانسته به جنگ پایان دهد.
هیچ کاغذ یا مدرکی در مورد جزئیات چنین پرتوی پیدا نشد؛ مانند بیشتر ابداعات تسلا، این یکی هم کاملا در تخیل او ثبت شده بود
خلاصه نهایی
نیکولا تسلا شاید بزرگترین مغز مخترع آمریکا تاکنون باشد. قطعا وقتی پای الکتریسیته در میان باشد، به ندرت کسی توانایی رقابت با تخیل بیمرز او را دارد.
خلاقیت او حتی در مواجهه با سختترین ناملایمات که هرکس دیگری را از پا درمیآورد، هرگز متوقف نشد.
پرسش های متداول پیرامون نیکولا تسلا
نیکولا تسلا به چه چیزی معروف است؟
انتقال بی سیم و استفاده از نیروی الکتریکی، او اولین موتور جریان متناوب (AC) را اختراع کرد و فناوری تولید و انتقال AC را توسعه داد.
آیا نیکولا تسلا کشته شد؟
در حالی که جنگ جهانی دوم در ژانویه سال 1943 در اروپا در جریان است ، پرکارترین مخترع آمریکا ، نیکولا تسلا ، در یک اتاق هتل در شهر نیویورک به قتل رسیده است.
آیا تسلا به نام نیکولا تسلا نامگذاری شده است؟
شرکت تسلا موتورز ، تولید کننده خودروهای الکتریکی آمریکایی. در سال 2003 توسط کارآفرینان آمریکایی مارتین ابرهارد و مارک تارپنینگ تاسیس شد و به نام مخترع صرب آمریکایی نیکولا تسلا نامگذاری شد
آیا نیکولا تسلا ازدواج کرده بود؟
آشنایان تسلا علاقه او به کبوترها را گیج کننده می دانستند زیرا مخترع یک ژرموفوب شناخته شده بود. تسلا هرگز ازدواج نکرد ، اما اعتراف کرد که عاشق کبوتر سفید بسیار ویژه ای است که مرتبا از او دیدن می کرد. گزارش شده است که وی گفت :من آن کبوتر را دوست داشتم همانطور که مردی یک زن را دوست دارد ، و او مرا دوست داشت.
ضریب هوشی نیکولا تسلا چقدر بود؟
ضریب هوشی تسلا را از 160 تا 310 در نظر می گیرند.
تسلا کجا دفن شده است؟
Ferncliff Cemetery, New York, United States
چرا تسلا فقیر مرد؟
تسلا در 7 ژانویه 1943 در سن 86 سالگی در شهر نیویورک ، جایی که نزدیک به 60 سال در آن زندگی کرده بود ، بر اثر ترومبوز کرونر درگذشت . با این حال ، میراث اثری که تسلا از خود به جای گذاشت تا امروز ادامه دارد
چه کسی ایده های تسلا را دزدید؟
ادیسون در پایان ، استدلال های تسلا ، مبتنی بر دانش عمیق فناوری وی ، قانع کننده بود. درک اینکه چگونه می توان ادیسون را به خاطر سرقت ایده های تسلا سرزنش کرد ، دشوار است . از نظر اختراع برتر خود ، موتور AC چند فاز ، تسلا یک پیروزی برابر ادیسون به دست آورد
چگونه ایلان ماسک اینقدر ثروتمند است؟
ماسک از شرکتهای خود دستمزد بسیار کمی می گیرد ، بنابراین منبع اصلی 188.5 میلیارد دلار ارزش خالص وی سهام بزرگ وی در این شرکت است. سهام تسلا در سال 2020 بیش از 700 درصد رشد کرد و تاکنون ارزشمندترین خودروساز جهان است. ... این باعث شد که ماسک پردرآمدترین مدیر اجرایی در سال 2020 باشد
چه کسانی تسلا را بنیانگذاری کردند؟
الون ماسک - جی بی استراوب - مارتین ابرهار - مارک تارپنین - ایان رای -