در نوشته قبلی به چگونگی شروع و پیشرفت بیماری الزایمر پرداختیم. در این نوشته به صورت کامل مرحله ابتدایی تا خفیف بیماری الزایمر را بررسی میکنیم.
سناریو
شما و پدرتان تصمیم میگیرید برای غذا خوردن به رستوران موردعلاقهتان بروید.
پدر ۸۵ساله شده است.
همانطورکه قدمزنان وارد رستوران میشوید، پدر میگوید: «چقدر اینجا قشنگه. به بشقابها و دیوارهای اینجا نگاه کن. هنوز به سبک دهه ۵۰ تزیین شدهاند. مادرت عاشق اینجور جاها بود.»
درحالیکه حسابی تعجب کردهاید میگویید: «این چه حرفیه میزنید. تا حالا صد دفعه اومدیم اینجا. یادتون نمیاد؟»
پدر جواب میدهد: «نه، من که چیزی یادم نیست. تا جایی که میدونم این اولین باره اینجا اومدم.»
شما مسیر صحبت را عوض میکنید.
سر میز غذا مینشینید، منو را برمیدارید تا غذا سفارش بدهید.
پدر میگوید: «فکر میکنم بد نباشه جوجهسوخاری سفارش بدم. آره خوبه!!»
و شما جواب میدهید: «آره همینطوره. بهتره امشب شام دلخواهمون رو بخوریم. شما و مادر هم همیشه جوجهسوخاری سفارش میدادید، مگه نه؟»
اما پدر میگوید: «چی داری میگی؟ شام موردعلاقه من اسپاگتی و کوفتهریزه است.»
شما میگوبید: «جشن تولد ۸۲سالگیتون که با هم اومدیم اینجا، گفتی که شما و مامان عادت داشتید همیشه بیایید اینجا… و اینکه دوست داشتید جوجهسوخاری بخورید.»
اما او زیر بار نمیرود و شروع به جر و بحث کردن میکند.
شامی که خوردید به دلچسبی شام هشتاد و دومین سالگرد تولد پدرتان نبود…
آلزایمر از بیماریهایی است که در جهان ما – که مدام به جمعیتش افزوده میشود – بهسرعت در حال گسترش است.
چهل و چهار میلیون نفر از مردم در سراسر جهان به آلزایمر یا انواع دیگر زوال عقل مبتلا هستند.
برای نخستین بار، حالا ما میتوانیم اولین نشانههای این بیماری را تشخیص دهیم.
در این فیلم با جنبههای گوناگون کارهایی که برای درمان این بیماری انجام میگیرد، آشنا میشویم؛ از دانشمندانی که به دنبال درمان بیماری در نخستین مرحلههای پبشرفت آن هستند و محققانی که به دنبال کشف علتها و عوامل این بیماری هستند تا دانشمدانی که در جستوجوی تاثیرات سبک زندگی و ژنتیک در خطر ابتلا به این بیماری هستند.
پس از سالها ناکامی، حالا نخستین نشانههای پیروزی دیده میشود.
این برنامه ما را با آخرین پیشرفتها در زمینهی تحقیق برای درمان ترسناکترین بیماری جهان آشنا میکند.
نگاهی کوتاه به مرحله ابتدایی تا خفیف الزایمر
با از میان رفتن نگرانی و شگفتی، و تشخیص ابتلای یکی از عزیزانتان به بیماری الزایمر، متوجه خواهید شد که رفتهرفته از یک مراقبتکننده موقت به یک مراقبتکننده دایم تغییر نقش میدهید.
با نگاهی به چند ماه یا چند سال گذشته، ممکن است متوجه نشانههایی بشوید که میتوانستند از چنین روزهایی حکایت بکنند.
حال زمان آن فرا رسیده که سخت تلاش کنید تا درباره تغییراتی که در مغز ایجاد میشوند نکات بسیاری بیاموزید.
باید بدانید که این تغییرات درنهایت کدامیک از مهارتهای کلیدی و توانمندیها را تحتتاثیر قرار میدهند، یعنی همان مهارتها و توانمندیهایی که تا چندی پیش برخورداری از آنها را بیاهمیت تلقی میکردیم.
نقش ذهنیت و نگاه شما به بیماری آلزایمر
دیگر زمان آن فرا رسیده که ذهنیت جدیدی نسبت به بیماری الزایمر پیدا کنیم.
اکنون که بهخاطر رخداد فقدانهای فراوان در عزیزتان نگرانی بر تمام وجودتان چنگ انداخته، باید از بین دو گزینهای که پیش رو دارید یکی را انتخاب کنید:
یا میتوانید بر روی توانمندیها و مهارتهای ازدسترفته بیمارتان تمرکز کرده و احتمالاً خود نیز از پا دربیایید، یا میتوانید بهدنبال نشانههای مثبت حیات و شأن و مرتبهای باشید که عیناً به جا میمانند.
بهجای اینکه آرزو کنید ایکاش زندگی همانگونه که شما تصورش را میکردید پیش میرفت، میتوانید از آنچه که در حال رخ دادن است با آغوش باز استقبال کرده و آن را بهعنوان بخشی از زندگی کنونیتان بپذیرید.
درست مثل موقعیتهایی که در جریان آنها چیزهایی را از کف میدهید و درعوض چیزهای دیگری میستانید.
برخورداری از این ذهنیت جدید طلب میکند که به خودمان بیاندیشیم و دریابیم که بهمنظور رویارویی با این بیماری باید چه سازشهایی از خود نشان بدهیم.
کمک به بیمار مبتلا به الزایمر
حال نیاز داریم که درباره یافتن راههایی برای کمک کردن به فردی که دچار بیماری الزایمر شده خلاقانهتر فکر کنیم تا این بیماری قدری تعدیل شده و خود بیمار احساس توانمندی و قدرت کند.
بهخاطر نگرشهای متداول و شایع نسبت به مسایل مربوط به کهولت سن و تحلیل قوای ذهنی در جامعه کنونی فراموشکردن یا اذعان نکردن این موضوع بسیار ساده است که فرد مبتلا به بیماری الزایمر هنوز توانایی خوداصلاحی را دارد و همچنان میخواهد بهعنوان یک عضو فعال جامعه از سوی دیگران تلقی گردد.
وقتی نتوانیم نحوه اندیشیدن به بیماری الزایمر را تغییر بدهیم، رفتهرفته با این خطر مواجه میشویم که بهگونهای نامناسب عمل کرده یا به کسی که دوستش داریم ناخواسته آسیب برسانیم و دلش را بشکنیم.
آسیب هایی که شما به بیماران آلزایمری میزنید!
بد نیست بهخاطر داشته باشیم که همه عملکردهای کلیدی مغز در یک وهله از بین نخواهند رفت، و بسیاری از عملکردها باقی میمانند.
وقتی عملکردهای باقیمانده را فراموش میکنیم یا اهمیتی به وجودشان نمیدهیم، عکسالعملهای منفی میتوانند بخشی از سبکهای مراقبتی ما بشوند. بنابراین:
طوری با بیماران مبتلا به الزایمر صحبت میکنیم که گویی کودکی بیش نیستند، یا زمانیکه دچار اختلال حواس میشوند خیلی ساده از کنار آنها میگذریم.
به تلاشهای آنها در برقراری ارتباط میخندیم، یا وقتی دچار اشکال در تکلم میشوند سعی نمیکنیم بفهمیم که قصد داشتند چه بگویند.
در مرحلهای که بیماران هنوز هم از عهده انجام کارهای پیچیده میآیند، همه کارها را برایشان انجام میدهیم یا از آنها نمیخواهیم که قدمی برای خودشان بردارند.
با از میان رفتن مهارتهای اجتماعی، از بردن آنها به جمعهای خانوادگی اجتناب میورزیم.
وقتی استدلالها و قضاوتهایشان نادرست و پُرغلط میشوند، بهخاطر رفتارهای زشتی که از آنها سر میزند احساس خجالت میکنیم.
وقتی راه رفتن برایشان بسیار سخت و طاقتفرسا میشود، از بردن آنها به محافل و مجالس عمومی اجتناب میورزیم.
چون فکرش را هم نمیکنیم که آنها نیز توان لذت بردن از محیط اطرافشان را دارند، خلق یک فضای بسیار زیبای روحبخش و مهیج را به دست فراموشی میسپاریم یا در صورت تمایل برای ایجاد چنین فضایی تلاشهایمان به جایی نمیرسند.
رفتار صحیح با بیمار مبتلا به الزایمر
وقتی درصدد جستجوی شأن بیماران مبتلا به الزایمر برمیآییم، لازم است بهدنبال راههایی باشیم که آنها را در راه تعدیل مسیر زندگیشان ـ که برای ابد دستخوش تغییرات شگرفی شده ـ یاری رسانده و روشهای رویارویی و نیز سازگار شدن با این تغییرات را به آنها بنمایانند.
باید یادمان باشد که علیرغم پیشرفت بیماری، توانایی خوداصلاحی همچنان تداوم خواهد داشت.
یافتن راههایی در جهت توانمند ساختن افراد برای تداوم شأن در زندگی بخشی از فضای جدید فکری ما خواهد شد. بنابراین:
در جریان ازمیانرفتن حافظه کوتاهمدت، میتوانیم عکسهایی را پیدا کنیم و از آنها بپرسیم که با دیدن این عکسها یاد چه خاطراتی میافتند. این کار کمک شایانی به تقویت حافظه بلندمدت آنها میکند.
میتوانیم هر چند وقت یکبار با آنها بازی کنیم. مثلاً وادارشان کنیم اسم اشیایی را که اطرافشان میبینند، بگویند. با این کار، بخش مربوط به زبان تا حد ممکن به فعالیت وا داشته میشود، ضمناینکه به زبان خودشان با آنها ارتباط برقرار میکنیم.
به فعالیتهایی که پیش از ابتلایشان به بیماری مغزی بدانها مشغول بودند توجه کنیم، و زمانی را به انجام دوباره این فعالیتها توسط خودشان اختصاص بدهیم؛ نظیر نقاشی کشیدن، عکاسی کردن، باغبانی کردن یا دیگر سرگرمیها. توانایی انجام فعالیتهای پیچیدهای که دیر زمانی است از یادگیری آنها میگذرد، بیشتراوقات در تمام طول مدت بیماری به جا خواهد ماند.
باید از دوستان و آشنایان بیمار بخواهیم که مرتب به او زنگ بزنند، یا هر روز بیمار را برای قدم زدن به بیرون از خانه ببریم، یا با او به رستورانی برویم که قبل از بیماری عادت داشت همیشه در آنجا غذا بخورد. با این کار، همچنان بیمار را در بطن جامعه قرار میدهیم.
باید این حقیقت را بپذیریم که فرد بیمار در استدلال و قضاوت دچار بیثباتیها و تزلزلهای فراوانی خواهد شد، و باید بدانیم که بهمنظور محافظت از وی دربرابر خطرهای احتمالی، لازم است که خود ما بهجای او تصمیمگیری کنیم.
برای واداشتن بیمار به تحرک لازم است فضاهای امنی را پیدا کنیم که او در آنها پیادهروی کند، به بازیهای مختلف بپردازد یا حتی رانندگی کند.
باید همچنان نوای موسیقی در خانه طنینانداز شود، در تعطیلات آخر هفته دکوراسیون خانه عوض شود، یا صرفاً یک میز غذای بسیار زیبا چیده شود تا فضایی برانگیزنده ایجاد شده و حواس مختلف بیمار همچنان به فعالیت واداشته شوند.
اهمیت احترام گذاشتن به بیمار مبتلا به آلزایمر
هرکسی میخواهد که رفتار دیگران با او توأم با احترام باشد. در زیر نمونههایی از چند بیمار مبتلا به الزایمر آورده شده و اینکه هر یک چگونه عکسالعملی درباره این بیماری از خود نشان میدهند:
یک پرستار مبتلا به الزایمر در بیان احساسات و عواطفش چنین میگوید:
«من حافظهام رو از دست دادهام، اما عقلم رو که از دست ندادهام. من بهخاطر حرفهام میتونم روی خودم بهعنوان یک بیمار تأثیر بذارم و شاهد باشم که گاهیاوقات چه اتفاقاتی رخ میدهند.»
مرد تاجری که سالهای سال در یک شرکت بسیار بزرگ کار میکرد میگوید:
«من از پس انجام خیلی کارها برمیاومدم. هنوز هم میخوام هر کاری رو که میتونم انجام بدم. لطفاً به من نگید یه گوشه بشینم و در پاکتهای نامه رو با لیس زدن بچسبونم. ضمناً تصور نکنید که با این کار ارضا میشم.»
مادر عادت داشت برای همه اعضای خانواده لباس بدوزد و در دوختن کت و شلوارهای مردانه مهارت خاصی داشت.
روزی پارچهای را به او دادند تا آن را برای دخترش گلدوزی کند. خیلی تلاش کرد تا در انجام این کار موفق شود.
اما چند دقیقه بعد نگاهی از سر استیصال و نگرانی به دخترش انداخت و پارچه و نخ و سوزن را به زمین انداخت. دیگر از پس انجام این کار برنمیآمد.
شوهر به همسرش میگوید:
«فکر میکنی عقلم هنوز سر جاش هست؟ باید در زندگیام خیلی آدم بدی بوده باشم که خدا چنین مریضی به من داده. نباید آخر عمری این بلا سرم میاومد.»
یکی از اساتید باسابقه دانشگاه درباره بیماریاش چنین میگوید:
«نمیفهمم چرا خانوادهام به من اجازه نمیدن که تنها برم کلیسا. کلیسا که چند قدم اون طرفتره. من کسی بودم که برای درس دادن توی دانشگاهها از این کشور به اون کشور میرفتم. خودم میدونم چطور باید از یه جایی رفت جای دیگه.»
خانمی که از شوهر مبتلا به الزایمرش پرستاری میکند میگوید:
«این چند سالی که از زندگی ما میگذره، هر روز به هم میگفتیم: «دوستت دارم!» و واقعاً همینطور هم بود، حتی زمانیکه از دست هم عصبانی بودیم. حالا که مریض شده، میبینم که عشقمون داره روزبهروز زیادتر میشه. اون قدیما بیشتراوقات من بودم که اول جمله «دوستت دارم» رو بهش میگفتم. اما حالا اونه که داره بیشتراوقات این جمله رو به من میگه و همین تداومش در عشقهکه به من آرامش میده.»
تغییرات ایجادشده در مغز در مرحله ابتدایی تا خفیف الزایمر
بیماری الزایمر باعث مرگ تدریجی، و پیشرونده سلولهای عصبی در نیمکرههای مغز میشود.
مغز، متفاوت از دیگر اندامهای بدن است.
ازآنجاییکه هر سلول عصبی مغز کاری منحصربهفرد را انجام میدهد که تنها خاص آن سلول عصبی است و دیگر سلولهای عصبی در انجام آن ناتوان هستند؛ هر قسمتی از مغز، یک عملکرد خاص دارد، و همه قسمتها باید با هم کار کنند تا مغز بهدرستی عمل کند.
ازبینرفتن هر بخشی از مغز به ازبینرفتن آن عملکرد خاص منجر میشود، زیرا همانطورکه گفته شد هیچ قسمت دیگری از مغز نمیتواند وظیفه آن را بر عهده بگیرد یا همان عملکرد خاص را عیناً انجام بدهد.
اولین ناحیهای که سلولهای عصبیاش را در جریان بیماری الزایمر از دست میدهد، در نزدیکی شیار اصلی بین نیمکرههای مغز قرار دارد: یعنی ناحیه دماسبی.
دماسبی همان ناحیه مربوط به حافظه مغز است.
همه حـــافظه در این ناحیه فـــهرستبـندی شده و بعد ضبط میگردد.
همانطورکه بیماری الزایمر بهتدریج عملکردهای مغز را از میان میبرد، آن دسته از عملکردهای باقیمانده باید به کمک مراقبتکننده پرورده شده و به طرز مشخصی به نمایش گذاشته شوند.
ازدستدادن حافظه – اولین نشانه آلزایمر
اولین نشانه محسوس و قابلملاحظه در مرحله ابتدایی ـ تا ـ خفیف بیماری الزایمر، ازدستدادن حافظه است.
اما دیگر قسمتهای مغز بهطورطبیعی عمل میکنند، بنابراین فرد بیمار همچنان راه میرود، همهچیز را احساس میکند، و قادر به دیدن، شنیدن و تجزیه و تحلیل اطلاعات است.
ازآنجاییکه قدرت قضاوت، استدلال و مهارتهای اجتماعی همچنان طبیعی هستند، فرد میتواند استراتژیهای جبرانی را برای مقابله با مشکلات مربوط به حافظه به کار ببندد.
لذا در این مرحله آغازین از روند بیماری، شاید هیچکس متوجه بروز مشکل نشود؛ و فرد بهواسطه این شکل از جبرانها، طبیعی به نظر خواهد رسید و هرگز به پزشک مراجعه نمیکند.
مشکل درک واژه ها در بیماری آلزایمر
با پیشــــرفت بیــــماری الزایمر، آسیب واردشده به مغز از ناحیه دُم اسبی به لـُب گیجگاهی کشیده شده، و درنتیجه فرد مبتلا دچار مشکلاتی در درک واژهها یا بیان صحیح آنها میشود.
رویارویی با مشکل در استفاده از واژهها یا درک آنها میتواند به بروز کشمکش با دیگران بیانجامد و نیز میتواند به انزوای فرد و کمحرفی وی منجر شود.
ازآنجاییکه لُبهای پیشانی همچنان دستنخورده و بیعیب بهجا میمانند، بیمار سعی میکند بفهمد که چرا دیگران ظاهراً عکسالعمل درستی دربرابر گفتههای وی نشان نمیدهند.
در مرحله ابتدایی ـ تا ـ خفیف باید بر توانمندیها، مهارتها، و استعدادهایی که همچنان سالم باقی ماندهاند و میتوانند مورد استفاده قرار گرفته و تقویت شوند تمرکز کرد.
بهجایاینکه نگران لطمات و صدمههای بوجودآمده شویم، باید به غنیسازی مهارتها و توانمندیهای باقیمانده توجه نشان داده و هرچهسریعتر دست به کار شویم.
نکتههایی برای کمک به بیماران الزایمری در مرحله ابتدایی تا خفیف
وقتی شما مراقبت از یک بیمار الزایمری را بر عهده میگیرید که مرحله ابتدایی تا خفیف این بیماری را سپری میکند، اولین چیزی که باید مورد توجه قرار بگیرد پایان دادن به این مناقشه ذهنی است که شما میخواهید پرستاری از فرد مبتلا به الزایمر را عهدهدار شده، و از طرفی نمیدانید که آیا اصلاً باید چنین کاری انجام شود یا خیر.
ممکن است از خود بپرسید:
«بهتر نیست به مریضم اجازه بدم که استقلالش رو حفظ کنه و کارهای شخصیاش رو به شیوه خودش انجام بده؟ شایدم بد نباشه قدم مثبتی براش بردارم و مسئولیت تمام کارهاش رو به عهده بگیرم؟»
در مرحله ابتدایی ـ تا ـ خفیف بیماری الزایمر، فرد مراقبتکننده متوجه خواهد شد که اجتناب از انجام کارها و فعالیتهایی که بیمار هنوز میتواند بهشخصه از عهده انجامشان بربیاید بسیار سودمند است، ضمناینکه وی باید حتیالامکان بیمار را در حفظ استقلال تشویق کند.
وظیفه مراقبتکننده این است که بهعنوان یک مدافع و یک ملجا عمل کند.
بدون کوچکترین دخالتی مواظب بیمارتان باشید، مگر آنکه متوجه شوید انجام کاری از جانب بیمار به بروز خطرات جسمی یا سوءاستفاده از وی منجر میشود.
همیشه حواستان باشد که چه زمانی باید به یک بیمار الزایمری اجازه بدهید کارهایش را خودش بهشخصه انجام بدهد، چه زمانی باید همراه با او در تصمیمگیریها شرکت کنید، و چه زمانی باید خودتان زمام امور را در دست بگیرید. علاوه بر این:
پیشاز شدت گرفتن مشکلات، تاآنجاکه میتوانید اطلاعات خود را درباره این بیماری بیشتر و بیشتر کنید.
همواره مبتکر و پیشتاز باشید
هروقت احساس کردید مشکلی پیش آمده بلافاصله به منظور انجام یک معاینه کامل نزد پزشک خانوادهتان بروید، و بعد به یک مرکز طبی سالمندان یا دیگر مراکز مجهز به تشخیص بیماری الزایمر یا تحلیل قوای ذهنی مراجعه کنید.
خیلی چیزها میتوانند باعث بروز تحلیل قوای ذهنی شوند، و گاهیاوقات میتوان کمکهای فراوانی به مبتلایان به تحلیل قوای ذهنی نمود، گرچه این بیماری در بیشتر موارد برگشتناپذیر است.
سعی کنید باتوجهبه شدت و ضعف بیماری در فرد مبتلا در مورد آن دسته از عملکردهای مغز که باقی میمانند و آن دستهای که از بین رفتهاند اطلاعات کاملی پیدا کرده و این اطلاعات را کاربردی نمایید.
کلیه اطلاعات خود را به هر یک از اعضای خانواده که مایلند به نکات بیشتری درباره این بیماری دست پیدا کنند، منتقل کنید.
در یک جمع خانوادگی به همه اعضای خانواده خود بگویید که زندگیشان دستخوش چه تغییراتی میشود و مسئولیتهای آنها چه تغییراتی میکنند.
در انجام این کار تکتک اعضای خانواده و حتی خود بیمار را خطاب قرار بدهید.
خود را برای انکار مشکلات و نیز بیماری از جانب همه اعضای خانواده و از جمله فرد مبتلا آماده کنید.
حتی ممکن است در مراحل اولیه این انکار گریبان خودتان را نیز بگیرد.
فراموش نکنید که این بیماری دارد آن کسی را تحتتأثیر قرار میدهد که سالهاست به او عشق میورزید.
ابتلای خودتان، همسرتان یا یکی از دوستانتان به بیماری الزایمر را کتمان نکنید و اطرافیان را در جریان قرار بدهید.
احساسات خود را با یک مشاور روانشناس در میان بگذارید. یک مشاور میتواند شما را در تمیز واقعیت از احساسات یاری برساند.
با اقوام، دوستان یا مشاوران مستقر در مراکز مراقبت از بیماران الزایمری مشورت کنید.
اگر خود مبتلا به بیماری الزایمر شدهاید و باید از خودتان مراقبت کنید، یک برنامه طولانیمدت تنظیم کنید تا در طول این مدت از هر لحاظ کمترین آسیب به شما برسد و به آرامش دست یابید.
با اقوام، دوستان و دیگر کسانی که شما را در ایفای مسئولیتهای دشوارتان یاری میکنند احساس نزدیکی کرده تا بتوانید از عهده کلیه مسایل و مشکلات روزمره بربیایید.
خودتان را آماده کنید تا همه فعالیتهای روزمره را مدیریت کنید: روزآمدکردن کلیه اسناد و مدارک مالی و درعینحال مراقبت تمام و کمال از یک بیمار مبتلا به الزایمر بسیار حایزاهمیت است.
اطلاعات خود را بروز نگه دارید!
همیشه در جریان آخرین اخبار و اطلاعات مربوط به بیماری الزایمر باشید.
حتی برخورداری از یک دانش محدود و اندک میتواند کمکتان کند تا یاریرسان کسانی باشید که از بیمار مبتلا به الزایمر یا دیگر بیماریهای مرتبط با تحلیل قوای ذهنی مراقبت میکنند.
بهدنبال پیشرفت بیماری، شما نیز با چالشهای جدیدی مواجه خواهید شد.
بنابراین به شما توصیه میکنم نمودارهای فصل یک این نوشته ها را هرازچندگاهی مرور کنید.
ضمناً، با بخش محلی انجمن الزایمر در تماس باشید.
آنها درخصوص تغییرات نامحسوسی که درنتیجه پیشرفت بیماری در هر یک از عملکردهای کلیدی مغز ایجاد میشود، اطلاعات کاملی در اختیار دارند و آن اطلاعات را به شما منتقل میکنند. (متاسفانه چنین بخشهای محلی در ایران وجود خارجی ندارند.)
همیشه گوشبهزنگ باشید و حواستان باشد که در نزد فردی که از او مراقبت میکنید، چه چیزهایی مهم هستند.
شاید او بخواهد راجع به نکات مهم و حساسی نظیر مراقبت طولانیمدت یا تفویض اختیار با شما سخن بگوید. شاید بخواهد به شما بگوید چه مسایلی باعث نگرانیاش میشوند.
به خاطر داشته باشید که در این بیماری هر تغییری در یک مقطع زمانی مشخصشده ایجاد میگردد.
در خیلی از مواقع، این امکان وجود داردکه فردی که شما مراقبتش را بر عهده گرفتهاید نخواهد خود را برای مراحل بعدی بیماری آماده کند.
اصلاً روی صحبت کردن درخصوص اینگونه مسایل اصراری نداشته باشید، فقط بگذارید آن مرحله خاص به موقع خودش اتفاق بیافتد.
همچنین گاهیاوقات پزشک معالج به شما توصیه خواهد کرد که برخی گامها باید برداشته شوند. هر زمان که موقعش شد، حتماً به توصیههای او عمل کنید.
ابتلا به بیماری الزایمر یا مراقبت از فرد بیمار اغلب باعث میشود که فرد سوالهای زیادی از خود بپرسد. مثلاً:
«هدف من از زندگی کردن چیه؟ حالا باید چکار کنم؟ چطور میتونم تاحدممکن خلاقانهتر زندگی کنم؟»
در نزد کسی که مراقبت از یک بیمار الزایمری را بر عهده دارد، بسیار مهم است که شأن و مرتبه فرد مبتلا را مد نظر داشته باشد و همواره در جستجوی راههایی برای ارج نهادن آن باشد.
به بیمار کمک کنید تا با استفاده از توانمندیهایی که هنوز از وجود آنها برخوردار است، رشد کرده و بالغ شود. قبلاز اینکه حرفی بزنید یا کاری انجام دهید، لحظهای تأمل کرده و به خود بگویید:
«چه اتفاقی داره میافته؟ آیا کسی که دارم ازش مراقبت میکنم واقعاً ازرویعمد فلان کار رو انجام داد… یا فلان حرف رو زد… تا زندگیاش لحظهبهلحظه با مشکل مواجه بشه… یا اینکه روند بیماری باعث بروز چنین مشکلاتی میشه؟»
در نزد یک بیمار، تداوم کارهاییکه قادر به انجامش میباشد و تاحدممکن میتواند آن را تجزیه و تحلیل کند بسیار اهمیت دارد.
پس لازم است دنبال راههایی بگردید تا بهواسطه آنها قرار ملاقاتها، تماسهای تلفنی و سایر فعالیتهای روزمره یادتان بماند، و درنتیجه بتوانید با شرایط بوجودآمده دشوار مبارزه کنید.
هر انسانی، در سرتاسر حیاتش، باید با خسارات و تلفات زیادی روبرو شود، چه این تلفات ناشی از بیماری الزایمر باشد، و چه نباشد.
بسیاری از مردم جهان یا خودشان تحت تاثیر عوارض انواع مختلف زوال عقل به ویژه «آلزایمر» هستند یا ممکن است در میان خانواده و آشنایان آنها فردی وجود داشته باشد که به این بیماری مبتلا باشد.
برخی از افراد هم در سن جوانی مجبورند با این هولناکترین بیماری قرن دستوپنجه نرم کنند.
در این برنامه با «آنجلا ریپن»، مجری ۷۱ ساله همراه میشویم تا با اسرار زوال عقل و عواقب آن آشنا شویم.
این نوشته در آینده نزدیک تکمیا خواهد شد. با ارائه نظرات خود در قسمت کامنت ها و دیدگاه ها به ما در غنی کردن این مطلب کمک کنید. چنانچه تجربه ای از ابتلای اطرافیان خود به بیماری آلزایمر دارید آن را در بخش دیدگاه ها با سایرین به اشتراک بگذارید…