لئوناردو داوینچی و زندگی پر رمز و راز او!

در این نوشته، می‌توانید با تمام اتفاقات هیجان‌انگیز و داستان‌های حیرت‌آور زندگی کسی آشنا شوید که در درجۀ اول، او را بزرگ‌ترین مخترع جهان تا به امروز می‌دانیم. همچنین در این نوشته، می‌توانید با اختراعات باور‌نکردنی لئوناردو داوینچی آشنا شوید که صدها سال بعد ساخته شدند. در بعضی از قسمت‌ها نیز، با نگاه کردن به نقاشی‌ها می‌توانید بفهمید که چگونه می‌توان یک شاهکار هنری خلق کرد
لئوناردو داوینچی, نابغه یا نقاشی هنرمند
فهرست مطالب

میلیون‌ها نفر از مردم جهان، لئوناردو داوینچی را می‌شناسند و او را یک نقاش ایتالیایی می‌دانند که تابلوی معروف مونا‌لیزا را نقاشی کرده است.

بهترین تابلو

بیشتر مردم او را دانشمند نابغه، ریاضی‌دان و مهندسی می‌دانند که سال‌ها از زمان خودش جلوتر بود. داوینچی در آن زمان، نقشۀ ساختن هلی‌کوپتر و تانک و زیر‌دریایی را در سر داشت و از همۀ آنها، روی کاغذ طرح‌هایی کشیده بود. او همۀ این کارها را صدها سال قبل از ساخته شدن این وسایل انجام داده بود.

محاسبات داوینچی

عدۀ دیگری اعتقاد دارند لئوناردو داوینچی کوهی از خلاقیت و ایده‌های جدید بود، زیرا او از مسائل مربوط به روح و روان انسان گرفته تا جزئیات پیچیدۀ بدن را می‌دانست و به آنها فکر می‌کرد. لئوناردو می‌خواست این معما را حل کند که انسان از کجا آمده و در این دنیا چه هدفی دارد.

نقاش

بعضی هم می‌گویند او یک موسیقی‌دان بوده که خودش، هم سازهایش را می‌ساخته و هم آهنگ‌ها و نت‌های موسیقی را می‌نوشته و بعد هم در برابر شنوندگانی که از کارهای او شگفت‌زده شده بودند، آهنگ‌هایش را می‌نواخته است.

نوازندگی

بالاخره چه مثل این مردم فکر کنید و چه طور دیگر، باید بدانید که همۀ مردم او را به عنوان یک معمار و متخصص شهرسازی و ساختمان‌سازی نیز می‌شناسند که نقشه‌ها و طرح‌های جذاب و تحسین برانگیزی از ساختمان‌ها و شهرها و کانال‌ها و راه‌های عبور آب، رسم کرده بود.

راه سازی

نکتۀ جالب این است که نظر همۀ این مردم در مورد داوینچی درست است. لئوناردو همۀ این کارها و حتی بیشتر از آنها را بلد بود و انجام می‌داد.

او با دیدن هر چیزی که زیر سقف این آسمان وجود داشت، هیجان زده می‌شد. (نه فقط زیر سقف آسمان، حتی زیر سقف خانه شان هم اگر چیزی می‌ دید، حسابی کنجکاوی می‌کرد!) لئوناردو داوینچی در طول دوران ۶۷ سالۀ عمرش، به کمک ذهن پر‌قدرتی که داشت، توانست به طرح‌های بزرگ و پیچیده‌ای فکر کند و بعضی از آنها را هم اجرا کند؛ کارهایی که اگر افراد معمولی می‌ خواستند آنها را انجام دهند، باید چند برابر داوینچی عمر می‌کردند.

قوی بودن داوینچی

لئوناردو داوینچی، علاوه بر اینکه می‌خواست در بسیاری از موضوعات ممتاز باشد، همیشه دوست داشت هر‌چیزی که می‌خواهد مطابق میلش انجام شود. او آدم خوش تیپ و جذابی بود، لباس شیک می‌پوشید و مثل همان سازهایی که می‌ساخت، خیلی خوش‌ترکیب بود و به ورزش هم علاقه داشت.

می‌گویند که او خیلی قوی بود و می‌توانست فقط با یک دست، نعل اسب را خم کند. لئوناردو در سوار‌کاری خیلی مهارت داشت و همچنین یک شمشیر‌باز حرفه‌ای بود؛ البته او شخصیت خیلی آرامی ‌داشت و صلح طلب بود و هیچ وقت نشد که در حال عصبانیت، شمشیرش را بیرون بکشد. (فقط چندین بار شمشیرها را با زغال نقاشی کرده بود!)

علاوه بر تمام ویژگی‌هایی که خواندید، لئوناردو آدم بذله‌گو و شوخ طبعی بود و تقریباً در‌بارۀ همه چیز حرف می‌زد و در مورد مسائل گوناگون نظر می‌داد. با تمام این اوصاف و با کمال تعجب، باید بگویم که او هیچ وقت در یک مدرسۀ مناسب و به دردبخور درس نخواند!

در این نوشته، می‌توانید با تمام اتفاقات هیجان‌انگیز و داستان‌های حیرت‌آور زندگی کسی آشنا شوید که در درجۀ اول، او را بزرگ‌ترین مخترع جهان تا به امروز می‌دانیم.

شما در این نوشته ، جواب این سؤال‌ها را پیدا خواهید کرد‌:

  • چرا لئوناردو داوینچی یک سطل پر از آب را روی سر یک کشیش خالی کرد؟!
  • لئوناردو چگونه با کشیدن یک نقاشی، پدرش را ترساند؟!
  • چه‌کار کرد که معلم هنرش مجبور شد دست از نقاشی کشیدن بردارد؟!
  • به کمک اسکلت انسان و مقداری نخ، چه‌کار می‌کرد؟!
  • برای اینکه ارتش دشمن را در دریا غرق کند، چه نقشه‌ای کشید؟!

همچنین در این نوشته، می‌توانید با اختراعات باور‌نکردنی لئوناردو داوینچی آشنا شوید که صدها سال بعد ساخته شدند. در بعضی از قسمت‌ها نیز، با نگاه کردن به نقاشی‌ها می‌توانید بفهمید که چگونه می‌توان یک شاهکار هنری خلق کرد.

اگر این مطالب نتوانست دهانتان را آب بیندازد و شما را هیجان‌زده کند، پیشنهاد می‌کنم مطالب “دفترچۀ خاطرات ” افسانه‌ای او را که لابه‌لای مطالب آمده، بخوانید تا با اعماق فکر و ذهن او و نگاهش به دنیا و زندگی و حتی سوپ لوبیا آشنا شوید. خود لئوناردو یک بار گفته بود…

معمای زندگی

 

خب، حالا دیگر وقت آن است که سلول‌های خاکستری مغزتان را کمی‌ به کار بیندازید و حواستان را خوب جمع کنید و آماده شوید تا با لئوناردو داوینچی و ذهن قدرتمند او آشنا شویم!

مستند مستند دنیای داوینچی

داوینچی و سنتی که زندگی اش را با آن گذراند.
از او به عنوان مغز متفکر دوران رنسانس یاد میشود.
هنرمند، دانشمند و مخترعی خارق العاده، که رویای ماشین پرنده، زیردریایی، چترنجات، ماشینهای جنگی و اسلحه های چند لوله ای را قرنها پیش از ابداعشان، در سر می پروراند.
مشهورترین نقاشی اش، مونا لیزا، به شکلی فراموش نشدنی ما را به روزگار او می برد و نقاشی دیواری اش، ” شام آخر” همچنان اسطوره ایمان باقی مانده است.

صحنه هایی از این فیلم مستند را ببینید:

اسناد مخفی اش از تشریح بدن انسان که به چالش کشیدن کلیسا بود و برایش اتهام همنشینی با شیطان را به ارمغان آورد، منتهی به شناخت و درک اولیه از آناتومی انسانی گشت.
در پس زمینه ای از دولتمندی، دسیسه و فساد در ایتالیای قرن پانزدهم، وی استادانه راهش را از میان کاخهای پر تلالو شاهزادگان تاجرپیشه، آنجا که نجوای خیانت و نقشه های جنایت آغشته به بانوان زیباروی و خندان بود، پیدا کرد.


داوینچی، پسر طبیعت

دوستدار طبیعت

لئوناردو داوینچی در ساعت ۱۰:۳۰ شب یک‌شنبه ۱۵ آوریل سال ۱۴۵۲ میلادی در یکی از دهکده‌های مرتفع ‌ایتالیا به نام دهکدۀ وینچی پا به دنیا گذاشت. تشابه جالبی بین این اسم‌ها وجود دارد، ولی تعجب نکنید؛ نام خانوادگی داوینچی فقط یک نام معمولی نیست، لئوناردو داوینچی یعنی لئویی که در دهکدۀ وینچی به‌دنیا آمده!

مادر لئوناردو، کاترینا، یک خدمتکار ۱۶ ساله و پدرش، سِر پی‌یرو داوینچی وکیل بود. (البته فلش و لپ‌تاپ نداشت!) مادر لئوناردو خیلی عاشق پسرش بود، ولی نتوانست زندگی‌اش را با پدر لئوناردو ادامه بدهد و در همان سالی که لئوناردو به دنیا آمد، پدرش با یک دختر ۱۶ سالۀ دیگر به نام آلبیرا ازدواج کرد.

معروفیت

 

آلبیرا از مادر لئوناردو تجملاتی‌تر بود. چیزی نگذشت که کاترینا هم با مردی که از سر پی‌یرو خیلی فقیرتر بود، ازدواج کرد و از آن روز، لئوناردو در کنار پدر و نامادری‌اش ماند.

خانواده ی داوینچی

سِر پی‌یرو، پدر لئوناردو و نامادری‌اش، بیشتر وقتشان را در نزدیکی شهر فلورانس صرف کسب‌و‌کار و رسیدگی به امور شخصی‌شان می‌کردند و زمان کمی‌ را با لئوناردو می‌گذراندند و لئوناردو داوینچی با اینکه چند‌تا پدر و مادر داشت، بیشتر وقتش را با پدربزرگ و مادر‌بزرگش می‌گذراند که در دهکدۀ وینچی زندگی می‌کردند.

و روزها را هم در شرکت عمویش، فرانسیسکو می‌گذراند که از پدرش کوچک‌تر بود. وظیفۀ لئوناردو این بود که مواظب باغ‌های انگور و زیتون خانواده‌اش باشد. (در اصل، آچار یدکی بود!)

عموی فرانسیسکوی داوینچی

لئوناردو داوینچی همین‌طور بزرگ‌تر می‌شد و در کنار عمویش روزهای خوشی داشت. آنها بیشتر برای تفریح به اطراف دهکده می‌رفتند و در زیر نور خورشید، حسابی خوش می‌گذراندند. دهکدۀ آنها در بالای رودخانۀ آرنو بود و از بالا چشم‌انداز زیبایی داشت. در اطراف، تپه‌های کوچک و بزرگ زیبایی خودنمایی می‌کردند.

از زیبایی‌های دیگر آن مناطق، نهرهای آب زیبا، باغ‌های بزرگ و سرسبز و دریاچه‌های پر آب بود. می‌گویند مناظر طبیعی اطراف محل زندگی لئوناردو داوینچی، تأثیر زیادی روی او گذاشت و برای همین، تا آخر عمرش همیشه نسبت به طبیعت سپاسگزار بود. وقتی عموی لئوناردو از او می‌خواست که از باغ‌های انگور و زیتون مراقبت کند، لئوناردو دائم از عمویش در مورد تمام اتفاقاتی که در اطراف رخ می‌داد، می‌پرسید. او در‌بارۀ صدای جیک‌جیک گنجشک‌ها و جیرجیر جیرجیرک‌ها و صدای حیواناتی که از میان تپه‌ها به گوش می‌رسید، سؤال‌های جورواجور می‌کرد.

کودکی لئوناردو

در مورد دوران کودکی لئوناردو داوینچی کسی چیز زیادی نمی‌داند، ولی معروف است که هر وقت به طبیعت می‌رفت و چشم اندازهای زیبای اطراف محل زندگی‌اش را می‌دید، از خود بی‌خود می‌شد و شروع به نقاشی کردن درخت‌ها و صخره‌ها و حیوانات می‌کرد. یکی از اولین نقاشی‌هایی که لئوناردو داوینچی کشید، نقاشی دو اردک بود که در برکه‌ای نزدیک دهکدۀ وینچی شنا می‌کردند.

نقاشی کشیدن

لئوناردو داوینچی هر کجا که می‌رفت، عادت داشت مداد طراحی‌اش را هم با خودش ببرد و از هر صحنه و منظره‌ای که نظرش را جلب می‌کرد، نقاشی بکشد؛ درست مثل امروز که مردم هر کجا می‌روند، دوربین عکاسی یا فیلم‌برداریشان را با خودشان می‌برند تا از صحنه‌ها و یا حتی آدم‌های جالبی که می‌بینند فیلم و عکس بگیرند. لئوناردو داوینچی این عادتش را تا آخر عمر داشت.

باهوش

او یک دفترچۀ یادداشت هم داشت که به شکلی باورنکردنی برایش مهم بود، چون می‌توانست در آن تمام ایده‌ها و سؤالاتش را جمع‌آوری کند. بعضی‌ وقت‌ها هم که چیز خیلی جالب و عجیبی می‌دید، خوب آن را به حافظه‌اش می‌سپرد و قبل از آنکه ایدۀ جدیدی از روی آن بسازد، در دفترچۀ یادداشتش ثبت می‌کرد.

لئوناردو داوینچی در بارۀ راه‌هایی که به کمک آنها بهتر می‌شود نقاشی کرد، در دفترچۀ یادداشتش مطالبی می‌نوشت. در این قسمت می‌توانید ببینید لئوناردو برای کشیدن طرح ساده‌ای از یک انسان، چه راهی پیشنهاد می‌کند‌:

از لئوناردو بیاموزیم

سریع یک آدم را نقاشی کنیم: خیلی سریع خطوط اصلی تشکیل‌دهندۀ بدن یک انسان را رسم کنید. فقط مواظب باشید تا جایی که می‌شود، طرحتان ساده باشد. برای کشیدن سر انسان، از حرف O انگلیسی و برای کامل کردن پاها و شکم و بازوها، از خطوط سادۀ مستقیم یا منحنی استفاده کنید. (‌اگر خواستید، با این روش می‌توانید یک فیل هم بکشید!)

نقاشی

وقتی به خانه برگشتید، سر حوصله و با دقت، طرحتان را آن‌طور که دوست دارید، کامل کنید.

بین دست‌ها و چشم‌هایمان هماهنگی ایجاد کنیم:

چند‌تا ظرف پلاستیکی یا هر چیز به درد نخور دیگر به شکل‌ها و اندازه‌های مختلف بردارید. حالا بروید کنار پنجرۀ یکی از طبقات بالای ساختمان و آن اشیا و وسایل را از پنجره به بیرون پرتاب کنید! سعی کنید شکل این وسایل و حرکت آن‌ها را در نقاط مختلفی که می‌توانید ببینید، سریع رسم کنید. این کار کمک می‌کند بین حرکت دست شما و چیزی که چشمانتان می‌بیند، هماهنگی ایجاد شود!

دکوراسیون داوینچی

لئوناردو داوینچی فقط در نقاشی مهارت کسب نکرده بود، او نوجوانی بود که در تزئین و دکوراسیون اشیای اطرافش هم کارهایی می‌کرد.

داستان سپر وحشتناکی که لئوناردو ساخته بود

ماجرا جویی داوینچی

کاردستی

تابلو های گرون

از لئوناردو بیاموزیم

خیالات و تصورات خود را پرورش دهید: اگر می‌خواهید حس تخیل خود را تحریک کنید و احساس کنید به راحتی می‌توانید هر چه را که می‌خواهید تصور کنید، کنار دیواری که با لکه‌های بی‌شکل و بی‌نظم پوشیده شده بایستید و به آن لکه‌های بی‌نظم، با دقت نگاه کنید. اگر چند دقیقه با دقت زیاد به لکه‌ها چشم بدوزید، می‌توانید منظرۀ کوه‌های خیالی، درختان با قیافه‌های ترسناک، جنگجوهای بی‌رحم، چهره‌های خیالی آدم‌ها و شاید لباس‌های عجیب و غریب را ببینید (‌اگر تخیل شما ضعیف باشد و یا خودتان فکر کنید که در خیالبافی ضعیف هستید، فقط می‌توانید لکه‌های بی‌شکل و بی‌نظم را روی دیوار ببینید.) ضرری ندارد، امتحان کنید!

لئوناردو و کشیش

لئوناردو داوینچی همچنان بزرگ می‌شد و از زندگی در چشم‌اندازهای زیبا و همیشه آفتابی لذت می‌برد. غذای مورد علاقه‌اش، سوپ لوبیا و سبزی بود و همیشه این غذا را می‌خورد.

همیشه تحت‌تأثیر عجایب موجود در طبیعت و علوم مختلف بود، کارهای هنری و علمی ‌می‌کرد و این کارها تفریح و سرگرمی‌اش شده بودند. در دورانی که لئوناردو داوینچی زندگی می‌کرد، مردم ترجیح می‌دادند بچه‌هایشان به جای رفتن به مدرسه‌های جدیدی مثل مدرسه‌های امروزی و درگیر امتحانات و کنکور شدن، پیش یک کشیش درس بخوانند.

لئوناردو هم پیش یکی از کشیش‌های محلی درس می‌خواند. کشیش هم مطالب خیلی خیلی مهمی ‌به او یاد می‌داد!! مثل اینکه بچۀ خوب نباید ته مدادش را بجود و یا اینکه در برابر یک نجیب زاده، نباید دستت را تکان بدهی یا از خودت صدا در بیاوری و این جور چیزها‌!

کنجکاو بودن بچهگی

بلوغ لئوناردو داوینچی

صورت لئوناردو داوینچی کم‌کم داشت جوش نوجوانی می‌زد و پشت لبش داشت سبز می‌شد که پدرش تصمیم گرفت برای همیشه از دهکدۀ وینچی بروند و برای همین از پسرش لئوناردو هم خواست که با او همراه شود. لئوناردو داوینچی، نوجوانی با‌هوش و پُرمو و البته پر‌حرف و حدوداً ۱۵ ساله بود که به هیجان‌انگیزترین و مدرن‌ترین شهر قرن پانزدهم میلادی در کل اروپا مهاجرت می‌کرد و آن شهر، شهری نبود جز فلورانس افسانه‌ای!


رنسانس پرهیاهو

سفر داوینچی به فلورانس

بسته به اینکه در چه قرنی زندگی می‌کردید، فلورانس شهری بود که می‌توانستید از دهکدۀ وینچی یا با الاغ‌های مهربان و حرف گوش کن خود به آنجا بروید و یا با تاکسی‌های سریع، ظرف یک ساعت به این شهر برسید!

سغر های سنتی

فلورانس، در زمان‌های خیلی دور شهری بود که زندگی در آن خیلی خطرناک بود و بیماری‌های مختلفی در آن وجود داشت؛ اما زمانی که لئوناردو به همراه پدرش به آنجا مهاجرت کرد، دیگر یک شهر پُر‌آوازه و پر از کسب و کار و فعالیت‌های هیجان‌انگیز و البته پر از پشه‌های بزرگ بود! در این شهر، تجار و بازرگانان ثروتمند و همچنین هنرمندان زبردست و نابغۀ زیادی زندگی می‌کردند.

امکان نداشت در فلورانس به اندازۀ پنج متر راه بروید و با یک هنرمند، مخترع و یا یک تاجر بزرگ برخورد نکنید! برای همین، در بیشتر شهرهای جهان، فلورانس را به عنوان یک شهر پیشرفته و بزرگ می‌شناختند.

شهر فلورانس

یکی از مهم‌ترین دلایلی که از شهر فلورانس و یکی دو شهر اروپایی دیگر به عنوان شهرهای مهم و تأثیرگذار در تاریخ اروپا یاد می‌شود، این است که در همان زمانی که لئوناردو به دنیا آمد و چندین سال بعد از آن، اروپا دچار تغییرات مهم و اساسی شد که شروع این تغییرات، از این شهرها بود. این تغییرات باعث شد که تفکر و اعتقادات مردم اروپا و حتی روش زندگی کردن آنها تغییر کند.

تغییرات بزرگ یعنی اینکه همه کار کنند، همه فکر کنند و همه سؤال کنند. امروزه به این تغییرات پرنشاط و پرهیاهو در اروپا، رنسانس می‌گوییم!

برای اینکه بهتر بفهمید در این دوران رواج آموزش و خلاقیت، لئوناردو داوینچی چه نقشی داشته، ادامۀ مطلب را بخوانید…

آشنایی مختصر با دوران رنسانس

۵۰۰ سال بعد از میلاد حضرت مسیح بود که امپراتوری روم باستان فرو پاشید و بعد از آن، قبایل وحشی اطراف اروپا، دسته دسته به این قاره هجوم آوردند.

آنها مردمانی کثیف و وحشی بودند. در زمان هجوم آنها به اروپا، سراسر اروپا را فقر و قحطی و ضعف فرا گرفته بود. در این دوران، کشورهایی که در غرب اروپا قرار داشتند، وارد دوران تازه‌ای شدند که به آن ” قرون وسطی” می‌گویند و بعدها، این بخش از تاریخ اهمیت پیدا کرد و معروف شد.

بچگی لئوناردو داوینچی

در دوران قرون وسطی، پیشرفت‌هایی هم در بعضی زمینه‌ها وجود داشت و به طور کلی نمی‌توان گفت که همه‌چیز بد بود. بعد از اینکه اقوام وحشی برای خود منطقه‌ای مشخص کردند و به آنجا کوچ کردند، در اروپا کارهای هنری زیبایی خلق شد. در آن زمان، کلیساهای بزرگ و مجللی ساخته شد. پرده‌ها و پارچه‌های بسیار اشرافی با نقوش زیبا و جذاب درست شد.

صنعتگران آن دوره، شیشه‌های رنگی برای تزئین ساختمان‌ها و کلیساها ‌ساختند. نکتۀ جالب این است که بدانید بیمارستان‌ها، دانشگاه‌ها و بانک‌ها، همگی برای اولین بار در همین دوران قرون وسطی ساخته شدند؛ با وجود این، مردم آن زمان اروپا، به شدت خرافه‌پرست و بی‌اطلاع بودند و سرعت رشد دانش دربین آنها از همۀ زمان‌های دیگر کمتر بود. قرون وسطی، تا قرن چهارده میلادی طول کشید. در آن زمان مردم، هر روز با چیزهای جدیدی رو‌به‌رو می‌شدند.

بعضی مناطق خاص، مثل ایتالیای شمالی و هلند و بلژیک هم شروع به رشد و پیشرفت کردند.

این رشد و پیشرفت و فضای جدیدی که برای مردم نمایان شده بود، دوران تازه‌ای برای کشفیات و اختراعات بود. نام این دوران را از کلمه‌ای فرانسوی به معنی “‌تولد دوباره” گرفته‌اند که در حقیقت، همان “‌رنسانس” است.

دوران رنسانس، امروزه یکی از مهم‌ترین دوران در تاریخ اروپا به حساب می‌آید؛ زیرا این دوران، پر از خرافات و نادانی و خشونتی بود که تمام مردم و سیستم آموزشی اروپا را فرا گرفته بود. بعد از آن، همه‌چیز بر عکس شد و مردمی‌که تا چند وقت پیش علاقه‌ای به دانستن نداشتند، دیگر امروز برای فهمیدن چیزی که نمی‌دانستند، تا فردا صبر نمی‌کردند و باید هر‌طور که بود، جواب سؤالشان را پیدا می‌کردند. مردم در مورد دنیایی که در آن زندگی می‌کردند، سؤالات هیجان‌انگیز و جالبی می‌پرسیدند.

قبل از رنسانس، مردم به چیزهایی مثل اینها فکر می‌کردند‌:

نداشتن علم در دوره فلورانس

اما در دوران رنسانس، فکر مردم تغییر کرد و به چیزهای دیگری مثل اینها مي‌اندیشیدند‌:

کنجکاوی مردم

جهالت و بی‌تفاوتی و نادانی، به سرعت جای خود را به علم‌آموزی، تحقیق و اکتشاف داد و همین باعث شد که مردم به علم‌آموزی روی بیاورند.

مردمان خوش فکر، شروع به مطالعۀ تاریخ یونان باستان و تمدن رومی‌ها کردند و چیزهایی شبیه به این می‌گفتند‌:

انسان های باستانی
انسان های گذشته

دانشجویان علاقۀ زیادی به کتاب‌هایی پیدا کرده بودند که در زمان‌های قبل، در مورد سیاست و حقوق و تاریخ نوشته شده بود و از آن طرف، هنرمندان به دنبال پیدا کردن آثار گذشتگان دربارۀ موسیقی کلاسیک، شعر، مجسمه‌سازی و معماری بودند و می‌خواستند با مطالعۀ این آثار، خودشان هم کارهای جدیدی تولید کنند.

مجستمه

هنرمندان دنبال راه‌هایی می‌گشتند که به کمک آنها بتوانند هنرشان را عرضه کنند و دربارۀ مسائلی که به آنها علاقه داشتند، هنرشان را به کار بگیرند.

زیبایی اندام

در آن زمان، همه دوست داشتند در بارۀ مسائل گوناگون سؤال کنند. درحقیقت، هر کسی دوست داشت همه‌چیز را در مورد همه‌چیز بداند‌! در مورد علم، تاریخ، طبیعت و هنر!

سوال های بیجا

آنها هر چه بیشتر در مورد جهان فکر می‌کردند و چیزهای تازه‌ای می‌فهمیدند، متوجه می‌شدند دربارۀ جهان بزرگی که سراسر محیط اطرافمان را تشکیل می‌دهد، یعنی از همان جلو در خانه تا دورترین نقاط، هیچ‌چیز نمی‌دانند. کاوشگرانی مثل واسکو داگاما، فردیناند ماژلان و کریستف کلمب، لنگر‌ها را به دریا انداختند و بادبان‌ها را کشیدند و به راه افتادند تا شاید بتوانند مکان‌های اسرار‌آمیز و کشف‌‌نشدۀ آن طرف آب‌ها را پیدا کنند.

گم شدن در دریا

۶. بازرگانان اروپایی، دائم مشغول خرید و فروش کالاها و اجناس مود نیاز مردم بودند. آنها بیشتر با بازرگانان کشورهایی داد و ستد می‌کردند که دریانوردان اروپایی، آن کشورها را کشف کرده بودند. مردمی‌که در شهر‌ها زندگی می‌کردند، هر روز زندگی‌شان راحت‌تر می‌شد. آنها دوست داشتند پولشان را بدهند و کالاهای تجملی را که از سرزمین‌های دور به اروپا می‌رسید، بخرند و در نتیجه بازرگانان روز‌به‌روز ثروتمند‌تر می‌شدند.

ابریشم با پوست شتر

آنها پول زیادی برای کارهای هنری و معماری و مجسمه‌سازی می‌پرداختند؛ البته کار دیگری هم می‌کردند و آن این بود که مقداری از همان کارهای هنری یا چیزهای دیگر را به پیشگاه خدا تقدیم می‌کردند (چون با این کارشان می‌خواستند از اینکه خیلی مسخره پولدار شده‌اند، احساس گناه نکنند!)

اواسط قرن پانزده میلادی بود که ژوهانس گوتنبرگ، اولین دستگاه چاپ اروپایی را در آلمان اختراع کرد.

تا قبل از اختراع ماشین چاپ، تعداد کتاب‌ها خیلی کم بود و کتاب در اختیار افراد خاصی داشت. دلیل آن هم این بود که کتاب‌ها با دست نوشته می‌شدند. بعضی کتاب‌ها هم در طول زمان، فقط یک بار نوشته می‌شدند! در زمان چهل سالگی لئوناردو داوینچی، در حدود هزار کتاب چاپ شده در اروپا وجود داشت و این باعث می‌شد تعداد بیشتری از مردم بتوانند خواندن و نوشتن را بیاموزند.

در این شرایط، لئوناردو داوینچی باهوش و با استعداد و پرسشگر، نمی‌توانست زمان و مکانی بهتر از آن زمان و مکان را برای انجام دادن کارهایی که به آنها علاقه داشت، پیدا کند و آن زمان و مکان، قرن پانزده میلادی و شهر فلورانس بود.

دفترچۀ خاطرات لئوناردو داوینچی ۱۴۶۹

مارس

روزها، یکی پس از دیگری سپری می‌شود. من به شهر شگفت‌انگیزی به نام فلورانس آمده‌ام. این شهر خیلی بزرگ و شلوغ است و پر از مردمان جالبی است که لباس‌های زیبا به تن می‌کنند و سوار اسب‌های دوست داشتنی می‌شوند. چشمان پراشتیاق من، از دیدن اینها سیر نمی‌شود.

نقاشی اسب

این شهر پر از حیوانات تربیت‌شده و آموزش‌دیده است! خارجی‌های زیادی، از کشورهای دیگر برای کسب و تجارت و کارهای هنری به اینجا می‌آیند. دیروز در کلیسای مرکزی شهر، گنبدی را دیدم که یکی از هنرمندان فلورانسی به نام برونلسجی آن را طراحی کرده بود.

da Vinci

اینجا چیزهای زیادی برای به دست آوردن وجود دارد، برای همین ذهن من به هیجان آمده! در ضمن، دیروز یکی از اعضای خانوادۀ مدیچی را هم دیدم. احتمالاً لورنزو بود. این خانواده، یکی از معروف‌ترین خانواده‌های فلورانس هستند. بابا برای آنها کار می‌کند و می‌گوید خیلی ثروتمند هستند.

نقاشی مرد

آوریل

بابا می‌گوید الان دیگر وقت آن است که من چیزهای مفید را یاد بگیرم، اما من چه‌کار باید بکنم؟

بابا و مامان از هم جدا شدند، برای همین من نمی‌توانم وکیل و بانکدار و دکتر و کارخانه‌دار بشوم.

هیچ امیدی نیست که من در فلورانس، زبان لاتین را بیاموزم و هندسه و حقوق بخوانم. در عوض، بابا ترتیبی داده که پیش یکی از هنرمندان شهر کار کنم و هنر بیاموزم، کارگاه هنری آندریا ویروکیو. من در آنجا با آدم‌های معمولی زندگی می‌کنم، مثل بچه قصاب و نانوا و سبزی فروش. جای خوبی است و من راضی‌ام. هر روز بیشتر یاد می‌گیرم و نقاشی می‌کنم و خلاقیتم بیشتر می‌شود. اصلاً از اینکه هندسه و این جور چیزها نمی‌خوانم، ناراحت نیستم. بعداً خودم می‌توانم این جور چیزها را یاد بگیرم!

نقاشی کردن نیم روخ

شروع آموزش و یادگیری در کارگاه هنری وروکیو!

لئوناردو داوینچی, نابغه یا نقاشی هنرمند

هنر آن‌قدر رشد کرده بود که به شکل یک پدیدۀ عجیب و حیرت‌انگیز در آمده بود. آندره دل وروکیو، یکی از هنرمندان برجسته و زبردست آن زمان بود و آدم‌های مهم و برجسته، از نقاط دور و نزدیک به کارگاه هنری او می‌آمدند تا تمام رموز نقاشی را از استاد بزرگ این هنر بیاموزند.

لئوناردو داوینچی, نابغه یا نقاشی هنرمند
لئوناردو داوینچی, نابغه یا نقاشی هنرمند

آندره دل وروکیو

(۱۴۸۸- ۱۴۳۵ میلادی)

وقتی آندره یک پسر بچۀ کوچک بود، اتفاقاتی افتاد که زندگی او را تحت‌تأثیر قرار داد. یک روز آندره با یکی از دوستانش در حال تفریح و شوخی بودند. آنها تکه سنگ‌هایی را که روی زمین افتاده بود، بر می‌داشتند و به اطراف پرتاب می‌کردند.

یکی از سنگ‌هایی که آندره پرتاب کرد، به‌طور اتفاقی به سر دوستش برخورد کرد.

از بخت بد آندره، سنگ باعث مرگ دوستش شد و آندره به قتل محکوم شد. او بعد از چند هفته از زندان آزاد شد.

(در آن روزها، مرگ‌های اتفاقی در فلورانس خیلی عادی بود!) خاطرۀ این اتفاق وحشتناک، همیشه در ذهن آندره باقی ماند.

سال‌ها بعد، وقتی داشت مجسمۀ طالوت (کسی که جالوت را با سنگی به قتل رساند) را می‌ساخت، به دلیل خاطرۀ بدی که از بچگی داشت، در دستان جالوت سنگ و قلاب‌سنگ نگذاشت و به او یک شمشیر داد!

لئوناردو داوینچی, نابغه یا نقاشی هنرمند

وقتی آندره بزرگ‌تر شد، به عنوان یک شاگرد طلاساز مشغول به کار شد و به مرور زمان، کار طلاسازی را خیلی خوب یاد گرفت و کارهای جالبی انجام داد؛ کارهایی مثل حکاکی روی سنگ‌های گران‌بها، طراحی جواهر‌آلات و همچنین کار کردن با فلزات مذاب.

او سرانجام به کار مجسمه‌سازی و نقاشی روی آورد و در سال ۱۴۶۴ میلادی، کار ساختن سنگ قبر یکی از ثروتمندترین و معروف‌ترین خانواده‌های آن زمان ایتالیا، یعنی خانوادۀ مدیچی را انجام داد.

بعد از آن او دیگر به طور رسمی‌یک مجسمه‌ساز شده بود، سفارش‌های زیادی به سویش سرازیر شد و کار او به اوج خودش رسید!

کارگاه وروکیو

کارگاه هنری وروکیو، در خیابان لمب در شهر فلورانس قرار داشت و پر از هنرمندان و هنر‌آموزانی شده بود که آستین‌هایشان را بالا زده و مشغول کار بودند.

در آن روزگار، هنرمندان، مثل بعضی هنرمندان مشهور روزگار ما زیاد اهل فخر‌فروشی و ژست‌گرفتن نبودند؛ بلکه به شدت اهل کار و تلاش بودند و می‌خواستند هر‌چه بیشتر در کارشان مهارت کسب کنند.

لئوناردو داوینچی, نابغه یا نقاشی هنرمند

دوره‌ای که آنها به کارآموزی و شاگردی مشغول بودند، ممکن بود حتی ده سال طول بکشد و در این دوره، تمام فوت و فن کار را یاد می‌گرفتند.

از آن طرف، کارگاه‌ها هم مکان‌های تجملاتی و پر زرق و برقی نبودند؛ بلکه مکانی بسیار عالی و مناسب برای مهارت‌آموزی و یاد‌گیری هنر محسوب می‌شدند. در آنجا، هنرمندان یاد می‌گرفتند که چگونه آثار هنری خلق کنند که برای همیشه جاودان بماند.

خرابکار حرفه‌ای

در آن روزها، در بسیاری از خیابان‌های شهر فلورانس، کارگاه‌های هنری گوناگونی شبیه کارگاه وروکیو وجود داشت و در تمام آنها، هنرآموزان علاقه‌مندی مثل لئوناردو مشغول یادگیری مهارت‌های هنری مثل طراحی و نقشه‌کشی، نقاشی، مجسمه‌سازی و طلاسازی بودند.

در اولین سالی که یک هنرآموز در این کارگاه‌ها شروع به کار می‌کرد، او را discepolos می‌نامیدند که در زبان ایتالیایی به معنی شاگرد یا مرید است.

کارهایی را که از شاگرد خواسته می‌شد، در این تصاویر می‌بینید:

لئوناردو داوینچی, نابغه یا نقاشی هنرمند

شاگرد همان‌طور که در کارگاه مشغول نظافت و مرتب کردن وسایل بود، به هنرمندان توجه می‌کرد و می‌دید که آنها بعضی از کارها را انجام می‌دهند و در برابر کارشان دستمزد می‌گیرند.

برای همین، تصمیم ‌گرفت وقت‌هایی که بی‌کار می‌شود، نقاشی کند و مهارت نقاشی را به خوبی بیاموزد.

بعد از گذشت یک سال، شاگرد که همه پسر صدایش می‌کردند، شروع ‌کرد به کسب مهارت‌هایی که یک هنرمند زبردست به آنها نیاز داشت. کارهایی که انجام می‌داد، اینها بودند:

لئوناردو داوینچی, نابغه یا نقاشی هنرمند

مهارت رسم کردن چین و چروک لباس

این کار خیلی اهمیت داشت. عدۀ زیادی از نقاشان آن دوره، زندگی خود را از راه نقاشی کردن تصاویر مذهبی و دینی می‌گذراندند که از کتاب مقدس آموخته بودند.

در آن تصاویر، معمولاً کسی که تصویرش نقاشی می‌شد، لباس بلندی به تن داشت. این لباس هم پر از چین و چروک و تاخوردگی بود و چین و چروک‌ها هم سایه روشن‌های مختلفی داشتند.

این سایه روشن‌ها اگر خوب و درست نقاشی می‌شد، در نگاه بیننده‌ای که به نقاشی نگاه می‌کرد، خوشایند بود و طبیعی‌تر به نظر می‌رسید.

برای کسب این مهارت، شاگردان و هنر‌آموزان به کمک استادشان، طرح اصلی را رسم کرده و شروع به کشیدن چین‌و‌چروک‌ها می‌کردند. چین و چروک‌های لباس، معمولاً به کمک مقداری خمیر، به صورت برجسته روی کاغذ رسم می‌شد تا هنرآموزان، آنها را از قلم نیندازند.

لئوناردو داوینچی, نابغه یا نقاشی هنرمند

آماده کردن مواد اولیه برای نقاشی

در دورۀ رنسانس، اگر هنرمندی می‌خواست از پس یک شاهکار هنری بر‌بیاید و آن را به خوبی و خوشی تمام کند، به راحتی نمی‌توانست مواد اولیه و کمیابی را که برای کارش نیاز داشت، فراهم کند.

این مواد عبارت بودند از رنگ‌هایی که نقاش با آنها نقاشی می‌کرد، قلم‌مو و فرچۀ نقاشی و پارچه‌های مخصوصی که نقاشی روی آنها کشیده می‌شد.

به خاطر همین بود که هنرمندان، همۀ مواد مورد نیازشان را در همان کارگاه هنری می‌ساختند. برای تهیۀ این مواد، شاگرد نقاش باید این کارها را انجام می‌داد:

خرد کردن دانه‌های رنگی

دانه‌های رنگی، در اصل مواد خامی‌ بودند که از خودشان رنگ‌های مختلف تولید می‌کردند.

در دورۀ رنسانس، برای تهیۀ این رنگدانه‌ها کارهای مختلفی انجام می‌دادند؛ مثلاً برای تهیۀ رنگ قهوه‌ای، از نوعی خاک استفاده می‌کردند که به خاک سرخ مشهور بود و آن را آسیاب می‌کردند یا مثلاً برای درست کردن رنگ آبی روشن که به آلترامرین معروف بود، سنگی را که اسمش لاپیس لازولی بود، خرد و آسیاب می‌کردند.

(آلترامرین یعنی آن سوی دریاها، چون این رنگ برای اولین بار از کشور افغانستان به ایتالیا آورده شد.)

بعضی دیگر از رنگ‌ها هم از مواد طبیعی دیگر گرفته می‌شد؛ مثلاً رنگ قرمز روشن را که به رنگ کارمین مشهور است، از یک نوع سوسک قرمز‌رنگ می‌گرفتند که در ماهیگیری، از آن به عنوان طعمه استفاده می‌شد.

لئوناردو داوینچی, نابغه یا نقاشی هنرمند
لئوناردو داوینچی, نابغه یا نقاشی هنرمند
ساختن قلم‌موی نقاشی

برای ساختن یک قلم‌موی نرم، شاگرد‌های نقاش، اول از همه موهایی را که از حیواناتی مثل راسو و سمور به‌دست آورده بودند، مرتب کنار هم دسته می‌کردند.

بعد، از پر پرنده‌ها کمک می‌گرفتند. پر پرنده، ساقه‌ای دارد که تو خالی است. مقداری از موها را که دسته کرده بودند، داخل ساقۀ پر فرو می‌کردند و محکم می‌بستند، بعد سر دیگر پر را داخل دستۀ چوبی محکمی‌که قبلاً آماده کرده بودند، فرو می‌بردند.

لئوناردو داوینچی, نابغه یا نقاشی هنرمند
لئوناردو داوینچی, نابغه یا نقاشی هنرمند

برای تهیۀ قلم‌موهای درشت‌تر، از موی خوک استفاده می‌شد. البته بعد از اینکه از قلم‌مو برای رنگ کردن دیوار استفاده می‌کردند، قلم‌مو نرم‌تر می‌شد.

لئوناردو داوینچی, نابغه یا نقاشی هنرمند

آماده کردن تابلوی چوبی برای نقاشی

چوبی را که قرار بود روی آن نقاشی بشود، ابتدا در آب جوش قرار می‌دادند تا رشته‌رشته نشود و از بین نرود. روز بعد، سطح چوب را با نوعی چسب مخصوص که از پوست حیوانات به‌دست می‌آمد، آغشته می‌کردند و بالاخره مرحلۀ آخر آماده کردن سطح چوب، مرحلۀ بتونه‌کاری آن بود که سطح چوب را به طور یکدست با بتونه می‌پوشاندند. (‌بتونه ماده‌ای بود که از ترکیب گچ و آب به‌دست می‌آمد.)

مهارت استفاده از رنگ‌ها

اگر هنر‌آموزی کارهای هنری‌اش را خوب و کامل انجام می‌داد، باعث می‌شد کار‌های بیشتر و مهم‌تری مثل نقاشی ساختمان، نقاشی روی درختان و یا نقاشی کردن در زمینۀ یک نقاشی دیگر به او داده شود.

برای آنکه این اتفاق بیفتد، هنر‌آموزان باید با دو روش مختلف نقاشی که در دوران رنسانس رواج داشت، آشنایی کافی پیدا می‌کردند:

نقاشی پلاستیک

در نقاشی پلاستیک، دانه‌های رنگی را با آب و زردۀ تخم‌مرغ ترکیب می‌کردند. این نوع نقاشی، بعد از تمام شدن، خیلی زود خشک می‌شد؛ برای همین، اگر نقاش در هنگام نقاشی مرتکب اشتباهی می‌شد، باید نقاشی را از اول روی نقاشی قبلی می‌کشید.

لئوناردو داوینچی, نابغه یا نقاشی هنرمند
لئوناردو داوینچی, نابغه یا نقاشی هنرمند
نقاشی روغنی

این سبک نقاشی، اولین بار در قرن پانزده میلادی از بعضی کشورهای شمال غرب اروپا وارد ایتالیا شد و کم‌کم جایگزین سبک نقاشی پلاستیک شد.

در این روش، دانه‌های رنگی با روغن‌های گیاهی مثل روغن بذر کتان ترکیب می‌شد تا رنگ به‌دست آید. در این حالت، مدتی طول می‌کشید تا نقاشی کاملاً خشک شود و اگر نقاش مرتکب اشتباهی می‌شد، می‌توانست به راحتی آن را اصلاح کند.

لئوناردو داوینچی, نابغه یا نقاشی هنرمند

این فعالیت‌ها و تلاش‌های هنری، نتوانست از عجلۀ هنرآموزان برای رسیدن به مهارت‌های جدید بکاهد و نه تنها قدم‌های آنها کوتاه نشد، بلکه باعث شد هنرآموزان به تکنیکی دست پیدا کنند که هنوز هم جزو مهارت‌های پیچیده و مهم نقاشی است و خیلی از نقاش‌ها هنوز هم با آن مشکل دارند. اسم این مهارت جدید، پرسپکتیو بود…

دو بعدی یا سه بعدی؟

لئوناردو داوینچی, نابغه یا نقاشی هنرمند؟

طراحی و نقاشی در قالب پرسپکتیو، یکی از بزرگ‌ترین مهارت‌های هنری در قرن پانزده میلادی به شمار می‌رفت.

در همان زمانی که وروکیو کارهای هنری انجام می‌داد، لئوناردو هم به شدت به دنبال یادگیری این تکنیک هیجان‌انگیز و جدید بود.

قبل از دورۀ رنسانس، نقاش‌ها نمی‌دانستند که چطور می‌شود اجسام و انسان را به صورت سه بعدی رسم کرد.

اگر به نقاشی‌هایی مثل پردۀ معروف مبارزۀ‌هاستینگ که در قرون وسطی کشیده شده‌اند نگاه کنید، احساس می‌کنید هر قسمت از نقاشی را روی تکه مقوایی کشیده‌اند و به هم وصل کرده‌اند؛ چون نقاشی‌ها را دو بعدی رسم می‌کردند و بلد نبودند به نقاشی، بُعد و عمق بدهند.

دلیل این هم روشن بود، چون نقاشان از پرسپکتیو چیزی نمی‌دانستند.

پرسپکتیو چیست؟

پرسپکتیو، در اصل تکنیکی است (یا بهتر بگوییم یک نوع خطای دید است!) که در آن، اشیایی که دورتر هستند، کوچک‌تر کشیده می‌شوند و اشیایی که به نقاش نزدیک‌تر هستند، بزرگ‌تر رسم می‌شوند.

اگر در دوران قرون وسطی، نقاش، کسی را کوچک‌تر از فرد دیگری می‌کشیده، فکر نکنید به خاطر پرسپکتیو بوده؛ بلکه به خاطر یکی از دو دلیل زیر بوده است‌:

۱. فردی که کوچک‌تر کشیده شده، احتمالاً در جامعه آدم خیلی مهمی‌نبوده و جزو طبقات پایین جامعه بوده است.

۲. شاید هم آن فرد واقعاً آدم کوچکی بوده! ولی معمولاً این طور نبود، چون همۀ آدم‌ها در یک خط رسم می‌شدند، یعنی فاصلۀ آنها از نقاش به یک اندازه بود.

لئوناردو داوینچی, نابغه یا نقاشی هنرمند

در اوایل عصر رنسانس، هنرمندان و معمارها و به طور کلی همۀ آدم‌های بااستعداد، به دنبال این بودند که بین اطلاعات هنری، علمی‌و ریاضی خود با پدیدۀ پرسپکتیو، نوعی رابطه به‌وجود بیاورند.

مدتی بعد، بالاخره نقاشان فهمیدند چطور می‌شود به نقاشی و فضاها و فاصله‌ها و اجسام مختلف، روی یک صفحۀ کاملاً صاف عمق بخشید؛ طوری که بیننده احساس کند نقاشی سه بعدی است.

تکنیک های نوین نقاشی

در اینجا، با چند مورد از کارهایی که آنها انجام می‌دادند، آشنا می‌شویم:

۱. استفادۀ هوشمندانه از سایه‌روشن در نقاشی‌ها. با این کار، گردی و انحنای اجسام به خوبی نشان داده می‌شد. این تکنیک، به مدل‌سازی معروف بود.

لئوناردو داوینچی, نابغه یا نقاشی هنرمند

۲. استفاده از یک حقۀ هنری که به وسیلۀ آن بیننده بعضی قسمت‌ها و اجزای نقاشی را به خاطر زاویۀ خاصی که دارند، کوتاه‌تر می‌بیند؛ در صورتی که واقعاً آن قسمت، این‌قدر کوتاه نیست!

لئوناردو داوینچی, نابغه یا نقاشی هنرمند

۳. استفاده از پرسپکتیو. از این تکنیک، برای نقاشی کردن اجسامی‌استفاده می‌شود که مانند دیوارها و جاده‌ها، مرز و حاشیۀ مشخصی دارند.

در این تکنیک، خطوط در نقاط دور به هم می‌رسند و همدیگر را در نقطه‌ای قطع می‌کنند. به این نقطه، نقطۀ تلاقی می‌گویند.

لئوناردو داوینچی, نابغه یا نقاشی هنرمند

حدود سال ۱۴۲۶ میلادی بود که یک هنرمند نقاش به نام ماساکیو، بر روی یکی از دیوارهای صاف کلیسایی در شهر فلورانس، نقاشی بزرگی کشید.

در این نقاشی، حضرت عیسی به تصویر کشیده شده بود.

ماساکیو برای کشیدن این نقاشی، طوری از تکنیک پرسپکتیو استفاده کرده بود که هر کس به نقاشی نگاه می‌کرد، احساس می‌کرد می‌تواند دستش را دراز کند و اشیای داخل نقاشی را لمس کند.

بعضی‌ها هم هوس می‌کردند داخل نقاشی راه بروند، چون نقاشی به صورت سه‌بعدی کشیده شده بود!

البته شاید باور کردن این رفتار مردم در قرن پانزده میلادی برای ما سخت باشد؛ ولی مردم آن روز، نسبت به این تکنیک جدید، احساس تعجب و هیجان خاصی داشتند.

درست مثل مردمی‌که در نیمۀ قرن بیستم میلادی زندگی می‌کردند و از دیدن اولین تلویزیون‌های رنگی و یا شنیدن اولین صداهای ضبط شده به هیجان می‌آمدند.

لئوناردو داوینچی, نابغه یا نقاشی هنرمند

لئوناردو هم از آشنایی با این تکنیک خرسند بود و به شدت هیجان‌زده شده بود.

هیجانات او را می‌توانیم در یکی از مقالات به‌جا‌مانده از او ببینیم، هر چند که بسیاری از مقالات لئوناردو از بین رفته‌اند. (شاید لئوناردو موقعی که داشته لباس‌هایش را می‌شسته، آنها را هم شسته!)

میدان دید در پرسپکتیو

لئوناردو می‌گوید:

لئوناردو داوینچی, نابغه یا نقاشی هنرمند

پرسپکتوگراف

هیچ جای تعجب نیست که لئوناردو موقع نقاشی کشیدن خیلی دقت می‌کرد و در این کار وسواس داشت و مدام از خودش ایراد می‌گرفت و تمام تلاشش این بود که نقاشی‌هایش درست مثل دنیای واقعی باشند و طبیعی به نظر برسند.

برای اینکه بتواند این کار را به خوبی انجام بدهد، به جزئیات نقاشی‌هایش و پرسپکتیو آنها دقت زیادی می‌کرد.

لئوناردو داوینچی, نابغه یا نقاشی هنرمند

او برای اینکه طراحی و نقاشی را برای خودش راحت‌تر کند، وسیلۀ ساده‌ای ساخته بود که گهگاه از آن برای اندازه‌گیری نسبت اجزا و ترکیب نقاشی استفاده می‌کرد.

امروزه به وسیله‌ای که لئوناردو ساخته بود، پرسپکتوگراف (پرسپکتیو نگار) می‌گویند؛ البته خود لئوناردو به آن داربست می‌گفت!

این وسیله، در حقیقت از یک شبکۀ تارهای کتانی تشکیل شده بود که به طور موازی، کنار هم قرار گرفته بودند و یک شبکۀ توری را تشکیل می‌دادند.

موقع استفاده از این دستگاه، باید آن را به طور عمودی بر زمین قرار بدهیم و از یک چشمی‌که در فاصلۀ ۳۰ سانتی‌متری مرکز شبکه قرار دارد، به آن نگاه کنیم.

اگر از داخل این چشمی‌به طرفی نگاه کنیم که می‌خواهیم از آن زاویه منظره‌ای را نقاشی کنیم، در اصل کل آن منظره به منظره‌های مربعی کوچک‌تری تقسیم می‌شود که همگی به یک اندازه هستند و در کنار هم قرار گرفته‌اند.

روش های استفاده از پرسپکتیو نگار داوینچی

می‌گویند لئوناردو برای استفاده از این داربست که خودش آن را ساخته بود، یکی از این دو راه را پیشنهاد کرد:

اولین راه‌: روی کاغذ نقاشی شبکه‌ای رسم می‌کنیم، درست مثل همان داربستی که لئوناردو ساخته بود و اندازۀ مربع‌های آن را متناسب با مربع‌های شبکه در نظر می‌گیریم.

بعد از داخل چشمی‌به تک تک مربع‌های داربست نگاه می‌کنیم و هر‌چه را که می‌بینیم، در همان مربع‌هایی که روی کاغذ رسم کرده‌ایم می‌کشیم و آن‌قدر این کار را ادامه می‌دهیم تا کل منظره نقاشی شود. (یا مادرتان شما را صدا بزند و بگوید برو نان بخر!)

لئوناردو داوینچی, نابغه یا نقاشی هنرمند

دومین راه‌: بدون اینکه از داربست شبکه‌ای کمک بگیرید، منظره‌ای را که می‌خواهید نقاشی کنید انتخاب کنید و روی کاغذ رسم کنید.

بعد از اینکه نقاشی تمام شد، از داخل چشمی‌به شبکه نگاه کنید و دقت نقاشی‌تان را اندازه بگیرید و هر‌جا که احساس می‌کنید چیزی را کوچک‌تر یا بزرگ‌تر رسم کرده‌اید، آن را اصلاح کنید.

لئوناردو داوینچی, نابغه یا نقاشی هنرمند

از لئوناردو داوینچی بیاموزیم

چگونه به اشیای اطرافمان نگاه کنیم؟!

وقتی به صحنه‌ای نگاه می‌کنید، از میان جزئیات مختلفی که در صحنه وجود دارد، فقط به یکی از آنها نگاه کنید و آن را به خوبی به ذهن بسپارید.

بعد سراغ جزئیات دیگر بروید.

آن‌قدر این کار را ادامه دهید تا کل صحنه به طور کامل در ذهنتان ثبت شود.

لئوناردو داوینچی, نابغه یا نقاشی هنرمند

هنرمندان دیگر در زمان داوینچی

آن زمان، در کارگاه‌های شهر فلورانس فقط لئوناردو نبود که کار هنری می‌کرد و هوشمندانه نقاشی می‌کشید؛ بلکه هنرمندان با استعداد دیگری هم بودند.

هنرمندانی مثل بوتیچلی که روزی از موفق‌ترین و معروف‌ترین نقاشان شد، البته شهرت او به اندازۀ شهرت لئوناردو نبود.

شاید در‌بارۀ او هم چیزهایی شنیده باشید. شنیده‌اید؟ (شنیده بودید؟!… معذرت می‌خواهم!)

ساندرو بوتیچلی (۱۵۱۰- ۱۴۴۵)

درست همان زمانی که لئوناردو نزد وروکیو مشغول هنرآموزی بود، ساندرو به عنوان شاگرد یکی دیگر از هنرمندان شهر به نام فیلیپو لیپی کار می‌کرد.

نام واقعی ساندرو، الساندرو دی ماریانوفیلیپی بود؛ اما همه او را بوتیچلی صدا می‌کردند که به معنی “‌بشکۀ کوچک” بود.

لئوناردو از بوتیچلی خوشش می‌آمد، چون که فکر می‌کرد او آدم شوخ و خوش‌خنده‌ای است و جوک‌های بامزۀ زیادی بلد است؛ اما از طرف دیگر، زیاد به نقاشی‌های او توجه نشان نمی‌داد و می‌گفت که بوتیچلی، پس‌زمینه‌ها را خوب نقاشی نمی‌کند و باید در به کار بردن تکنیک پرسپکتیو بیشتر دقت کند.

لئوناردو داوینچی, نابغه یا نقاشی هنرمند

مثل خیلی از نوجوانان پر‌شور و حرارتی که در آن روزگار در شهر فلورانس مشغول انجام کارهای هنری بودند، ساندرو هم سخت مشغول کار بود و بعد‌ها یکی از بهترین کارهای هنری و شاهکارش را برای خانوادۀ مدیچی انجام داد.

این کار، یکی از معروف‌ترین نقاشی‌های اوست که به “‌تولد ونوس‌” معروف شد. در این نقاشی، ونوس، الهۀ عشق رومی‌ها، از داخل یک صدف بزرگ بیرون می‌آید.

ساندرو نقاشی‌های مذهبی زیادی مثل “‌نیایش حضرت مریم‌” و یا “‌انار برای حضرت مریم‌” را هم در کارنامۀ خود دارد.

او همچنین تزئین کلیسای سیستین در رم را هم بر‌عهده گرفت، اما فقط دیوارهای کلیسا را نقاشی و تزئین کرد و تصمیم گرفت سقف کلیسا را به یکی از هنرمندان دیگر به نام میشل آنجلو که دستان بلندی داشت، واگذار کند.

در سال۱۴۸۰ میلادی، شخصی به نام ساونارولا که آدم به شدت مذهبی و متعصبی بود، در فلورانس صاحب قدرت و نفوذ زیادی شد و در همین زمان بود که ساندرو، به شدت در برابر تعصبات مذهبی واکنش نشان داد و عمداً شروع به کشیدن نقاشی‌هایی کرد که واقعاً مذهبی بودند.

(‌البته مثل روز روشن است که این اتفاقات، فقط یک تصادف بود!)

لئوناردو و شاگردان دیگر هر ساعت که می‌گذشت، مهارت هنری‌شان را کامل‌تر می‌کردند؛ اما او اولین کسی بود که با ساختن یک اثر هنری خارق‌العاده، معلمش را به گریه انداخت…

مستند لئوناردو: جهان از نگاه یک نابغه

دانلود مستند لئوناردو: جهان از نگاه یک نابغه از مجموعه ویژه برنامه

در این مستند ببینید چگونه عقاید داوینچی در تصویر زنده میشود و پی ببرید که چگونه جهش‌های الهام بخش این دانشمند، هنرمند و مخترع او را تشویق کرد که از یک شگفتی به دیگری برود.

لئوناردو داوینچی پرکار

لئوناردوی پرکار

 

دفترچۀ خاطرات لئوناردو داوینچی ۱۴۷۱ – ۱۴۷۰

من در کارگاه، مثل زنبورعسل مشغول کار کردن هستم. چیزهای زیادی برای دیدن و انجام دادن وجود دارد و هرروز که می‌گذرد، من مهارت‌های بیشتری را می‌آموزم.

ما الان مشغول کار کردن بر روی یک توپ برنزی خیلی بزرگ هستیم که قرار است روی گنبد ساختمان برونلی نصب شود! قطر آن شش متر است و بیش از دو تن وزن دارد!

دفترچۀ خاطرات لئوناردو ۱۴۷۱ – ۱۴۷۰وروکیو از ما خواسته تا انواع محاسبات ریاضی و راه‌های علمی‌را به کار ببریم تا بهترین راه بالا بردن این گوی بزرگ را بر بالای گنبد پیدا کنیم.

ما همچنین داریم روی این مسئله کار می‌کنیم که چطور این گوی بزرگ را سر جایش محکم نگه داریم تا اگر
روزی باد شدیدی وزید، حرکت نکند. تمام این کارها، برای من هیجان‌انگیز هستند! من معتقدم که علم و هنر، جدا نشدنی هستند و خیلی به هم وابسته‌اند.

دفترچۀ خاطرات لئوناردو ۱۴۷۱ – ۱۴۷۰

فوریه ۱۴۷۱

وروکیو از پیشرفت‌های من خیلی راضی است و مرا به عنوان دستیار اصلی‌اش انتخاب کرده است.

زندگی خیلی عالی است! هر وقت کارم تمام می‌شود، بیرون می‌روم و حسابی تفریح می‌کنم، بازی می‌کنم و به موسیقی گوش می‌دهم و لباس‌های صورتی‌رنگم را که خیلی دوستشان دارم، می‌پوشم و با آنها پز می‌دهم. (تصمیم گرفته‌ام رنگ صورتی را به عنوان بهترین رنگ برای لباس‌هایم انتخاب کنم!)

در کارگاه چیزهای زیادی در مورد ساختن یک ماشین یاد گرفتم که به‌وسیلۀ آن در رژه‌ها و مراسم، می‌توان کارهای جالبی مثل رقص نور انجام داد.

برونلی، مهارت زیادی در ساختن ماکت موجودات زنده و استفاده از نور دارد.

من یک کبوتر ساخته‌ام که به کمک طناب، بالا و پایین می‌رود! (‌البته من فعلاً یک هنرآموز هستم، بعداً حتماً به اطراف می‌روم و چیزهای تماشایی زیادی را می‌بینم و آنها را می‌سازم.)

سرم از هر زمان دیگری، شلوغ‌تر شده است.

دفترچۀ خاطرات لئوناردو ۱۴۷۱ – ۱۴۷۰

دوک میلان، ماه دیگر برای بازدید می‌آید و لورنزو دی مدیچی می‌خواهد با نشان دادن فلورانس افسانه‌ای او را مبهوت کند!

۱۵ مارس ۱۴۷۱

دوک، دیروز بازدیدش را انجام داد و چه جمعیتی به خاطر او آمده بودند!

دفترچۀ خاطرات لئوناردو ۱۴۷۱ – ۱۴۷۰

من پیش‌بینی می‌کنم که دوک، تحت تأثیر قرار گرفته باشد!

۲۷ می‌۱۴۷۱

امروز گوی برنزی غول‌پیکر را با کمک جرثقیلی که سال پیش برونلی ساخته بود، بالای گنبد گذاشتند. من فکر می‌کنم این وسیله خیلی شگفت‌انگیز بود، برای همین یک نقاشی از آن کشیدم.

دفترچۀ خاطرات لئوناردو داوینچی۱۴۷۱ – ۱۴۷۰بیشتر مردم فلورانس جمع شده بودند تا از نزدیک، بالا بردن گوی برنزی را ببینند و وقتی این کار انجام شد، جمعیت از هیجان فریاد می‌زدند و هورا می‌کشیدند.

عجب لحظه‌ای بود!

دفترچۀ خاطرات لئوناردو داوینچی۱۴۷۱ – ۱۴۷۰

نقاشی فرشته های توسط لئوناردو داوینچی

در سال ۱۴۷۲ میلادی، عده‌ای از راهبان از وروکیو خواستند یک نقاشی بزرگ از مراسم غسل تعمید حضرت عیسی بکشد تا آن را روی دیوار کلیسا نصب کنند.

در این نقاشی، حضرت عیسی داخل رودخانۀ اردن ایستاده بود.

شخصی که مسئول غسل دادن بود، روی سرش آب می‌ریخت و دو فرشته، کنار پای او زانو زده بودند.

وروکیو با خودش فکر کرد حالا که لئوناردو در کارش مهارت زیادی کسب کرده و هنرمند لایقی شده، بهتر است از او بخواهم یکی از فرشته‌ها را نقاشی کند.

لئوناردو هم شروع به نقاشی کرد و بعد از مدتی که وروکیو برای بازدید از نقاشی پیش او رفت، ناگهان با دیدن نقاشی شوکه شد و سر جایش، خشکش زد.

نقاشی لئوناردو از فرشته‌ها

نقاشی لئوناردو از فرشته‌ها، کار وروکیو را به کلی تحت‌الشعاع خودش قرار داد. او از این کار لئوناردو بیمار شد و با خودش عهد کرد که نقاشی را برای همیشه کنار بگذارد.

چند اصطلاح در نقاشی

یکی از چیزهایی که نقاشان حرفه‌ای در مورد نقاشی فرشته‌های لئوناردو و همچنین بسیاری از نقاشی‌های دیگر او به آن اشاره می‌کنند، استفاده از تکنیکی به نام اسفوماتو است. لغت اسفوماتو را همیشه وقتی می‌شنوید که کسی در‌بارۀ نقاشی‌های لئوناردو و یا به‌طور کلی نقاشی‌های دورۀ رنسانس صحبت می‌کند.
شما که یک خوانندۀ حرفه‌ای هستید، حتماً دوست
دارید این اصطلاحات تخصصی را در صحبت‌هایتان درست به کار ببرید؛ برای اینکه وقتی این اصطلاحات را به کار می‌برید، معلمتان حسابی خوشش بیاید و یا دوستانتان از تعجب شاخ در بیاورند که شما اینها را از کجا یاد گرفته‌اید.
در اینجا، با پنج اصطلاح هنری ساده و مهم در نقاشی آشنا می‌شویم:

چند اصطلاح در نقاشی
اسفوماتو (Sfumato)

اسفوماتو (Sfumato)

اسفوماتو، یک لغت ایتالیایی به معنی تار و مات است. اوایل نقاشان برای رسم کردن اشکال مختلف از خطوط کاملاً صاف و یا شکسته استفاده می‌کردند، اما لئوناردو ترجیح می‌داد رنگ‌ها را به آرامی ‌روی صفحه پخش کند؛ طوری که اجسام و اشیا دقیقاً از محیط مجزا نباشند و حالت محو شدن به خود بگیرند. با این روش، بیننده احساس می‌کرد نقاشی را از پشت یک پرده می‌بیند. این تکنیک باعث می‌شد نقاشی‌های او رازآلود به نظر بیایند. لئوناردو برای نقاشی کردن مناظری که در پشت نقاشی‌هایش قرار می‌گرفت، همیشه از این تکنیک استفاده می‌کرد و آن را با تکنیک پرسپکتیو ترکیب می‌کرد؛ کاری که خیلی از هنرمندان آن دوره به خوبی بلد نبودند.
اگر یک روز از خانه یا شهر بیرون رفتید و به چشم‌اندازهای طبیعی اطراف نگاه کردید، متوجه می‌شوید اجسامی‌که در نقاط دور قرار دارند، تار و محو به نظر می‌رسند؛ به‌خصوص، اگر آن روز یک روز داغ و تابستانی باشد. (یا اینکه عینکتان را در خانه جا گذاشته باشید!)

کیاروسکورو (Chiaroscuro)
کیاروسکورو (Chiaroscuro)

کیاروسکورو (Chiaroscuro)

کیاروسکورو تکنیکی بود که لئوناردو از آن برای شکل دادن به اجسام استفاده می‌کرد. در این تکنیک، با استفادۀ درست از ترکیب روشنایی و سایه، تصویر وضوح بیشتری پیدا می‌کرد و سه بعدی به نظر می‌رسید. این تکنیک، برای درک بهتر پرسپکتیو حیاتی بود. خود لئوناردو یک بار دربارۀ این تکنیک گفته بود که کیاروسکوورو، روح نقاشی است.
استفادۀ اغراق‌آمیز از روشنایی و تاریکی، به بینندۀ نقاشی حس رمانتیک و عاطفی بیشتری می‌دهد. امروزه هم در ساختن فیلم‌ها و محصولات تلویزیونی، با استفاده از نورهای مصنوعی سعی می‌کنند صحنه‌ها جذاب‌تر و رؤیایی‌تر به نظر برسد.

کارتون (Cartoon)

کارتون معمولاً به تصاویر خنده‌دار یا همان کاریکاتور می‌گویند؛ اما در دورۀ رنسانس، وقتی هنرمندان کارتون می‌کشیدند، به این معنی نبود که مثلاً فرشته‌ای سوار یک الاغ شده و با یک فرشتۀ دیگر در حال مسابقه دادن باشد. در زمان لئوناردو، کارتون‌ها نقاشی‌های کاملاً جدی بودند که نقاشان معمولاً از آنها برای طرح اولیۀ مجسمه‌های سنگی استفاده می‌کردند.
از مشهورترین کارتون‌های لئوناردو، می‌توان به کارتون‌های مریم مقدس، مسیح، آن مقدس و جان کوچولوی مقدس اشاره کرد که لئوناردو آنها را با گچ روی کاغذ کشیده بود. این اثر هنری، امروزه در یک
موزۀ بین المللی در لندن نگهداری می‌شود.

فرسکو (Fresco)

فرسکو (Fresco)

فرسکو، لغتی ایتالیایی، معادل لغت Fresh در انگلیسی و به معنای “‌تازه و سرزنده‌” است. مانند سبک به کار رفته در این نقاشی دیواری…

فرسکو (Fresco)
فرسکو (Fresco)

در این سبک که مخصوص نقاشی روی دیوار بود، آبرنگ را روی دیوار خشک گچی می‌پاشیدند.

کانتراپوستو (contrapposto)

کانتراپوستو تکنیکی بود که به کمک آن، به جای اینکه تصویر آدم‌ها را مستقیم و خیلی رسمی ‌بکشند، پاها و سر آنها را پر پیچ و خم می‌کشیدند؛ مثلاً پاهایش را خمیده و سرش را به شکل جالبی، کج می‌کشیدند.
مدت کمی‌ بعد از آنکه لئوناردو نقاشی مربوط به فرشته‌ها را کشید، وروکیو تصمیم گرفت که از آن به
بعد، به لئوناردوی ۲۳ ساله که شاگرد باهوش و خیلی خوبی برای او بود، فوت و فن شغلش را تمام و کمال یاد بدهد و او را به عضویت یکی از گروه‌های هنری بزرگ آن زمان ایتالیا به نام انجمن لوقای مقدس درآورد. بعد از گذشت آن سال‌ها و کار و مطالعۀ زیاد، لئوناردو دیگر برای خودش استادی شده بود و می‌توانست آن‌طور که خودش دوست داشت، کسب و کارش را راه بیندازد.

کانتراپوستو (contrapposto)
کانتراپوستو (contrapposto)

انجمن‌های جور‌واجور شهر فلورانس در دورۀ رنسانس

در آن زمان، همۀ مردم شهر فلورانس، به طرز باور‌نکردنی نسبت به آثار هنری و صنایع فاخری که در سراسر جهان معروف شده بود و در شهر آنها تولید می‌شد، احساس فخر و غرور می‌کردند؛ برای همین تصمیم گرفتند که از آن به بعد، برای ساختن آثار هنری، استانداردی تعیین کنند که همۀ هنرمندان، کیفیت کارشان را با آن بسنجند. در حقیقت، اگر شما می‌خواستید یکی از این آثار هنری را بسازید و بفروشید، قبل از آن مجبور بودید آموزش‌های خاصی را ببینید و بعد از آن، شروع به ساختن اثرتان بکنید، یعنی همان کاری که لئوناردو هم انجام داده بود.

بعد از آن می‌توانستید امیدوار باشید که به یکی از انجمن‌های هنری شهر فلورانس راه پیدا کنید. راه‌یابی به یکی از این انجمن‌ها برای مشتری‌های آیندۀ هنرمند، به این معنی بود که شما می‌توانید کارهایی با کیفیت عالی تولید کنید و کار هنری شما مورد تأیید انجمن قرار گرفته است. در این صورت، خیال هنرمند راحت می‌شد که از آن به بعد اتفاقاتی مثل اینها نمی‌افتد…

فلورانس در دورۀ رنسانس
فلورانس در دورۀ رنسانس

در آن زمان ۲۱ انجمن فعال بودند و هر کس که می‌خواست به طور حرفه‌ای کار هنری بکند، عضو یکی از این انجمن‌ها می‌شد.

اعضای این انجمن‌ها همه‌جور آدمی‌بودند، از تجار و بافندگان لباس و پشم و تجار ادویه و فروشندگان پوست و صراف‌ها گرفته تا صنعتگران و هنرمندان!

کار انجمن لوقای مقدس، یعنی همان انجمنی که لئوناردو عضو آن بود، این بود که بر کار نقاشان عضو این انجمن نظارت کند؛ به این منظور که نقاشان کارشان را با کیفیت انجام دهند و در کارشان شیطنت نکنند، مثلاً به جای استفاده از رنگ لاجوردی گران‌قیمت، رنگدانه‌های آبی را که ارزان‌تر بود، به کار نبرند‌.

هنرمندانی که عضو انجمن‌های هنری بودند، مجبور بودند کارهایشان را با دقت هرچه تمام‌تر انجام دهند؛ در غیر این صورت، رضایت انجمن به‌دست نمی‌‌آمد. هدف آنها، ساخت آثار هنری در نهایت زیبایی و جذابیت بود. آنها دوست داشتند کارشان زنده به نظر برسد.

داوینچی : زندگی پر رمز و راز لئوناردو
داوینچی : زندگی پر رمز و راز لئوناردو

در سال ۱۴۰۱ هنرمندی به نام لورنزو گیبرتی (۱۴۵۵‌–‌۱۳۷۸) شروع به ساختن چند در مجلل برای قسمت شمالی یکی از ساختمان‌های مهم شهر فلورانس کرد. او موفق شد درها را ۲۳ سال بعد آماده کند و در آن زمان ۴۸ ساله بود.

داوینچی : زندگی پر رمز و راز لئوناردو
داوینچی : زندگی پر رمز و راز لئوناردو

بعد از آنکه درها را تحویل داد، از او خواسته شد دو در دیگر برای قسمت شرقی ساختمان طراحی کند و بسازد. او درها را ۲۷ سال بعد، در سال ۱۴۴۹ میلادی، آماده کرد
و تحویل داد و در آن وقت ۷۳ ساله بود!
میشل آنجلو، شاعر و پیکر‌تراش، در مورد درهای زیبایی که لورنزو ساخته بود، این‌طور می‌گوید:

داوینچی : زندگی پر رمز و راز لئوناردو
داوینچی : زندگی پر رمز و راز لئوناردو

با وجود اینکه هنرمندان بزرگی مثل لئوناردو، بوتیچلی و گیبرتی در آن زمان، در محیطی آرام و راحت مشغول نقاشی کشیدن و مجسمه‌سازی بودند، بعضی اتفاقات در شهر فلورانس و در قرن پانزدهم میلادی در حال وقوع بود که بوی ناآرامی‌می‌داد. زیر آن همه زرق و برق شهر فلورانس، همه جور نقشه و حیله‌ای در حال شکل‌گیری بود و بعضی از این حیله‌ها، منجر به درگیری بین مردم و قتل و کشتار آنها می‌شد که در ادامه، بیشتر با آنها آشنا می‌شوید….

تفرقه در ایتالیا

زندگی لئوناردو داوینچی
زندگی لئوناردو داوینچی

در دوران زندگی لئوناردو، کشور ایتالیا، مثل امروز کشوری به شکل چکمه نبود و آب و هوای آن‌چنان آفتابی هم نداشت و در ضمن، یک کشور متحد و یکپارچه هم نبود؛ البته در مورد آب و هوا و شکل آن می‌توان گفت تقریباً شبیه آب و هوا و شکل امروزی‌اش بود، اما با اطمینان می‌شود گفت که ایتالیا یک کشور نبود و به شکل متحد امروزی در نیامده بود!

زندگی لئوناردو داوینچیدر آن زمان، ایتالیا از چند ایالت جداگانه تشکیل شده بود که هرکدام زیر نظر فرمانروای همان منطقه در یکی از شهرهای ایالت قرار داشت. در اواخر قرن پانزده میلادی، در ایتالیا ۱۴ ایالت و شهر خودمختار وجود داشت که توسط خانواده‌ها و افراد معدودی اداره می‌شد. هرکدام از این ایالت‌ها، برای اینکه همسایگانشان را وادار به پیروی از خود کنند و ایالت آنها را تصاحب کنند و یا اینکه دشمنان خود را از پا درآورند، نقشه‌های شوم و غیر انسانی زیادی می‌کشیدند. (آن وقت بعضی‌ها فکر می‌کنند مافیا تازه به وجود آمده!)

در عصر رنسانس، این شهرهای خود‌مختار، بارها به جان یکدیگر افتادند و با هم جنگ کردند. مواقعی هم که با هم جنگ نمی‌کردند و به ظاهر در صلح بودند، پنهانی در حال نقشه کشیدن بر ضد یکدیگر بودند و یا با کشورهایی مثل فرانسه، ترکیه و اسپانیا متحد می‌شدند که شاید روزی این کشورها در مقابل رقیبانشان، از آنها حمایت کنند. حقه‌هایی که بعضی از این ایالت‌ها به کار می‌بردند، آدم را یاد حقه‌های بعضی شبکه‌های تلویزیونی می‌اندازد که مثلاً یک تکه صابون را نشان می‌دهند و می‌گویند این کیک است. (شاید هم کیک صابون وجود دارد و ما بی‌خبریم!)

بعضی از ایالت‌های مهم ایتالیا در آن زمان، زیر نظر حکومت‌های مرکزی فلورانس، ونیز و میلان اداره می‌شدند. این شهرهای مهم، دقیقاً همان شهرهایی بودند که لئوناردو بیشتر عمرش را در آنها گذراند. سرنوشت لئوناردو این بود که در کنار بسیاری از حاکمان آن روزگار قرار بگیرد و برای آنها کار کند؛ چرا که حاکمان، آن قدر قدرت داشتند که بتوانند شغل یک نفر را از او بگیرند و یا بر‌عکس، اگر از کسی خوش‌شان آمد باعث پیشرفت او بشوند. آنها بعضی افراد را به نزدیکانشان معرفی می‌کردند و اگر می‌خواستند کسی را از کار بی‌کار کنند، شایعه‌پراکنی می‌کردند که او لایق نیست و به درد هیچ کاری نمی‌خورد.

اما نقش لئوناردو چه بود؟ از او می‌خواستند نقاشی بکشد، نقشۀ ساختمان‌ها را طراحی کند و با ذوق و قریحه‌ای که دارد، طرح ساختن ابزار و وسایل نظامی ‌را بریزد تا به کمک آنها، بتوانند دشمن را در جنگ به راحتی شکست بدهند.

این فرصت پیش آمده برای لئوناردو، به او این فرصت را داد تا از نزدیک با رفتار و کردار حاکمان و سیاستمداران آن دوره آشنا بشود. او از نزدیک، شاهد بسیاری از رفتارهای وحشیانه و خائنانه آنها بود.

زندگینامه داوینچیدر همان زمان در فلورانس، او مجبور بود در برابر خانوادۀ ثروتمند و قدرتمند مدیچی تعظیم کند.

خانوادۀ ثروتمند مدیچی

خاندان مدیچی، ثروتمندترین و پرقدرت‌ترین خاندان شهر بود. نام‌خانوادگی آنها که در زبان ایتالیایی به معنی پزشک است، نشان می‌دهد که احتمالاً این خاندان، در ابتدا به حرفۀ پزشکی مشغول بوده‌اند. آنها به مرور زمان، ثروتمند و ثروتمندتر شدند و به‌خاطر همین، حرفۀ پزشکی را کنار گذاشتند و به بازرگانی و بانکداری روی آوردند.

خانوادۀ ثروتمند مدیچی
خانوادۀ ثروتمند مدیچی

لورنزو دی مدیچی (۱۴۹۲- ۱۴۴۹)

لورنزو دی مدیچی ۲۰ ساله بود که پدرش را از دست داد و او و برادرش که کودکی بیش نبود، حکمرانی فلورانس را به‌دست گرفتند. لورنزو، صرف نظر از حس ارباب‌منشی که داشت، آدم خیلی فعالی بود. او در فوتبال مهارت داشت، شعر می‌سرود و آواز می‌خواند. عاشق شکار بود و از جوک گفتن هم بدش نمی‌آمد و همیشه لباس‌های عجیب و غریب می‌پوشید. لورنزو، پول زیادی را صرف کارهای هنری و برگزاری مهمانی‌هایش می‌کرد.

جولیانو دی مدیچی (۱۴۷۸ – ۱۴۵۲)

جولیانو، مانند برادرش حس ارباب‌منشی داشت و خیلی اهل بریز و بپاش بود. فرق اساسی او با برادرش این بود که به بی‌رحمی‌و خشنی لورنزو نبود. به خاطر نارضایتی‌های زیاد و آنچه که در ادامه می‌خوانید، بالاخره دوران او هم به سر آمد…

تقویم تاریخ

۲۶ آوریل ۱۴۷۸

مدیچی در جریان درگیری‌ها به قتل رسید!

اهالی فلورانس‌! درست در لحظه‌ای که ناقوس کلیسای بزرگ شهرمان، به نشانۀ پایان درگیری‌ها به صدا درآمد، اعضای خانوادۀ خیانتکار و ثروتمند پازی(۱)، به کمک دوستان شرورشان سعی کردند به وسیلۀ یک خنجر زهرآلود لورنزو دی مدیچی را به قتل برسانند. لورنزو، از ناحیۀ گردن مورد حمله قرار گرفت و زخمی‌شد و مستخدم او توانست با مکیدن محل زخم، سم را از بدن او خارج کند. متأسفانه برادر کوچک‌تر او، جولیانو، به دست برناردو باروسلی که یکی از اعضای خانوادۀ پازی‌هاست، کشته شد.

فریادهای مردم و صدای رفت‌و‌آمد اسب‌ها حکایت از اغتشاش بزرگی در منطقه داشت، ولی در نهایت، سربازان موفق شدند تقریباً همۀ قاتلان را دستگیر کنند. بعد از دستگیری پازی، طناب بزرگی دور گردن او پیچیدند و او را از پنجره‌ای با ارتفاع بلند، به بیرون انداختند.در همان لحظه، اسقف اعظم شهر پیزا هم اعدام شد! بله، او هم در یک ترور دست داشت! در لحظاتی که هر دوی آنها آخرین نفس‌ها را می‌کشیدند، اسقف اعظم ناگهان چرخید و یک گاز محکم از بدن پازی گرفت!

خانوادۀ ثروتمند مدیچیدفترچۀ خاطرات لئوناردو ۱۴۷۸

۲۷ آوریل ۱۴۷۸

حادثۀ قتل دیروز در کلیسای بزرگ شهر، حادثۀ جالبی بود! آن روز، اتفاقی داشتم از آنجا رد می‌شدم. وقتی جمعیت را دیدم، با عجله به گوشه‌ای رفتم و قیافۀ هیجان‌زده و پر از ترس مردم را که در گوشه‌گوشۀ خیابان جمع شده بودند، نقاشی کردم. بهترین فرصت بود تا از افکارم آزاد شوم!

دفترچۀ خاطرات لئوناردو ۱۴۷۸۳۰ آوریل ۱۴۷۸

امروز، دور و اطراف آرام‌تر شده است. همۀ این اتفاقات، به‌خاطر این بود که پاپ بر سر پول با مدیچی مشاجره و دعوا داشت و این شد که پاپ، از طرح پازی برای به قتل رساندن لورنزو و جولیانو پشتیبانی کرد.

دفترچۀ خاطرات لئوناردو ۱۴۷۸

دوم ژوئن ۱۴۷۸

اکثر کسانی که در کلیسا کار می‌کردند و شریک این جنایت بودند، به دام افتادند و اعدام شدند. صد نفری می‌شدند. جنازه‌های آنها را در همه ‌جای شهر چرخاندند. تا درس عبرتی باشد برای همۀ کسانی که می‌خواهند خانوادۀ مدیچی را سرنگون کنند. من کمی‌احساس ناامیدی می‌کنم. امیدوار بودم خانوادۀ مدیچی به من اجازه دهند بر روی دیوار بزرگ رو‌به‌روی زندان شهر از اعدام کردن قاتلان، نقاشی بزرگی بکشم. اما این کار به بوتیچلی واگذار شد و برای آن ۴۰ سکۀ طلا دادند! او کشیدن عکس جولیانو دی مدیچی قبل از به قتل رسیدنش را هم برعهده گرفت!
آه، طوری نیست. اینها همه به خاطر مجادله با من بود!

دفترچۀ خاطرات لئوناردو ۱۴۷۸تقویم تاریخ ۱۸ دسامبر ۱۴۷۹

قاتل مدیچی سرانجام به سزای عملش رسید!

در پی دستگیری عوامل‌ترور در کلیسای بزرگ شهر، برناردو بارنسلی، کسی که جولیانو دی مدیچی عزیزمان را به قتل رساند، به طناب دار آویخته شد. داستان از این قرار بود که قاتل بعد از قتل در کلیسا پنهان شد و صبر کرد تا مردم پراکنده شوند، بعد سریع سوار اسبش شد و به سمت اسکله رفت و سوار کشتی شد که به سمت ترکیه در حرکت بود. درود بر لورنزوی قهرمان که برای دستگیری قاتل جولیانو، زنده یا مرده، جایزه گذاشت. بعد از آن بود که ترک‌ها او را دستگیر کردند و تحویل لورنزو دادند و اکنون، قاتل جولیانو از میخ توی دیوار هم مرده‌تر است!

دفترچۀ خاطرات لئوناردو ۱۸ دسامبر ۱۴۷۹

من آنها را دیدم که برناردو بارنسلی را به طناب دار آویزان می‌کردند. خیلی هیجان‌انگیز بود! آقای بارنسلی، در لحظۀ به دار آویخته شدن، یک کلاه قهوه‌ای کوچک به سر داشت و یک کت آبی پوشیده بود. روی کت پوست روباه او تزئین شده بود و نوارهای مخمل قرمز و مشکی، روی آن خودنمایی می‌کرد. این نوار‌های مخملی، با پارچه‌های چرمی‌به هم بسته شده بودند؛ اما با همۀ اینها، آقای شیک پوش مرده بود! (من عاشق نوشتن این جزئیات هستم!) همان‌طور که تا الان بارها گفته‌ام، کافی است چشمانتان را باز کنید تا ببینید چیزهای زیادی در زندگی (و حتی مرگ) است که می‌توانید به آنها توجه کنید. من حتی به تکان‌های برناردو، وقتی از طناب دار آویزان شده بود، دقت می‌کردم و در مورد آن فکر می‌کردم. وقتی او دور خودش می‌چرخید، در انتخاب زاویه برای نقاشی سرش، کمی‌اشتباه کردم؛ چون متوجه شدم یک قسمت از سرش را دو بار نقاشی کرده‌ام! در خلال این مراسم، می‌شد لورنزو را دید که پسر برادر پاپ را با خود می‌آورد. او در زندان به سر می‌برد و من احساس می‌کردم الان صحنۀ وحشتناکی اتفاق می‌افتد!

دفترچۀ خاطرات لئوناردو ۱۴۷۸۶ ژانویه ۱۴۸۰

امروز رفته بودم سوپ بخورم. مردی که سوپ می‌فروخت، به من گفت فلورانس الان در حال جنگ با پاپ است! او می‌گفت لورنزو آدم حیله‌گر و متقلبی است و می‌خواسته کاری بکند که پادشاه شهر ناپولی را با خودش همراه کند. به خاطر این کار هوشمندانه، همه می‌گفتند که کار او یک شاهکار است! واقعاً باعث تأسف است، ایتالیا دارد توسط یک مشت آدم دورو و دیوانه که فقط زور زیادی دارند، اداره می‌شود. آن‌قدر اوضاع خراب است که من به سختی می‌توانم بگویم کی با کی دوست است و کی با کی دشمن و چه کسانی نقشۀ قتل دیگران را می‌کشند!

۷ ژانویه ۱۴۸۰

امروز فقط داشتم به نگاه‌های مرموز مرد جوانی که دیده بودم، فکر می‌کردم. تا به حال قیافۀ باورنکردنی مانند قیافۀ او را ندیده بودم. چانۀ بزرگی داشت، بینی بزرگ او نظر آدم را جلب می‌کرد و چشمانش، بیش از اندازه باز بود. نتوانستم بی‌خیال بشوم و چند ساعتی داشتم به او فکر می‌کردم. تمام این جزئیات را در ذهنم حفظ کردم و تا به خانه رسیدم، او را نقاشی کردم. اینجا می‌توانید او را ببینید!
در مورد صورت‌های به اصطلاح بدقیافه باید بگویم بعضی وقت‌ها و نه همیشه، بعضی از آنها خیلی جذاب به نظر می‌رسند!

از لئوناردو بیاموزیماز لئوناردو بیاموزیم

نقاشی کردن چهره‌ها‌: به چهرۀ آدم‌های اطرافتان با دقت نگاه کنید‌:

از لئوناردو بیاموزیمسعی کنید قسمت‌های مختلف چهرۀ آنها مثل چشم‌ها، ابروها، بینی، چانه، گردن و خلاصه بقیۀ قسمت‌ها را به خاطر بسپارید. بعد همۀ آنها را طراحی کنید، همان‌طور که من این کار را کردم!

چهرۀ شخصی که در یک راهروی تاریک نشسته، سوژۀ خیلی خوبی برای نقاشی است. نوری که از بیرون می‌تابد و تاریکی داخل، وضوح تصویر را بیشتر می‌کند
و باعث می‌شود برجستگی‌های چهره را بهتر بتوان دید. برای همین، نقاشی چند بعدی به نظر می‌رسد و زیبایی آن چند برابر می‌شود.

لئوناردو نقاشی‌های مختلفی از بینی‌ها و دهان‌ها و چانه‌ها و بقیۀ اعضای صورت، در دفترچۀ یادداشتش کشیده بود. علاوه بر حافظۀ چند هزار گیگا بایتی لئوناردو که یک اَبَرحافظه به حساب می‌آمد، دفترچۀ یادداشت او هم یک پایگاه اطلاعات مهم پر از نقاشی‌های درجۀ یک، ایده‌های جذاب و دیده‌های عجیب و غریب بود!
جدا از دفترچه، خود لئوناردو هم پر از خروار خروار اختراعاتی بود که مدام به ذهنش می‌رسید، او می‌گفت:

از لئوناردو بیاموزیماو هیچ وقت از نگاه کردن و خیره شدن به سوژه‌های مختلف باز نمی‌ایستاد و تمام موضوعات و سوژه‌ها را در حافظۀ قدرتمند و تمام‌نشدنی‌اش می‌انباشت.

از لئوناردو بیاموزیم

به فکر فرو رفتید، ‌این طور نیست؟ و این یکی که شاید عجیب‌تر باشد:

از داوینچی بیاموزیمهمۀ اینها را توضیح می‌دهم… به شرطی که بخش بعدی را هم بخوانید…


این نوشته ادامه داره و بقیه اش رو در آپدیت های ماهانه اضافه میکنیم. حتما نظراتتون رو با ما در میون بذارید…


کلمات کلیدی این مقاله: داوینچی کد , داوینچی کیست , داوینچی سریال , داوینچی شام آخر , داوینچی ضریب هوشی , داوینچی فیلم , داوینچی فراماسون , داوینچی فروید , صورت داوینچی , صحبت های داوینچی , کتاب صوتی داوینچی , کتاب راز داوینچی صوتی , داوینچی عجایب , عکسهای داوینچی , خلاقیت داوینچی , حقایق داوینچی , حرفهای داوینچی , سخنان حکیمانه داوینچی , جملات داوینچی در مورد نقاشی , جسد داوینچی , جوانی داوینچی , داوینچی چه کاره بود , چرا داوینچی نقاشی مونالیزا را کشید , چهره داوینچی , راز داوینچی چیست , داوینچی شام آخر , داوینچی سینمایی , سریال داوینچی بدون سانسور , داوینچی بیوگرافی , داوینچی و پیکاسو , داوینچی نابغه یا فراتر از انسان , داوینچی لبخند ژکوند , لئوناردو داوینچی کارهای هنری , لئوناردو داوینچی زندگی نامه

TVmostanad
TVmostanad

ایده راه اندازی سایت تی وی مستند همزمان با راه اندازی شبکه manoto2 به ذهن ما رسید. در همون روزهایی که شبکه منوتو ۲ بصورت ۲۴ ساعته فقط دمویی از مستند هایی که قرار بود در این شبکه پخش بشه رو نشون میداد. برای همین از روز اول ما شروع به آرشیو کردن مستندهای این شبکه کردیم…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره تی وی مستند

ایده راه اندازی سایت تی وی مستند همزمان با راه اندازی شبکه manoto2 به ذهن ما رسید.

در همون روزهایی که شبکه منوتو ۲ بصورت ۲۴ ساعته فقط دمویی از مستند هایی که قرار بود در این شبکه پخش بشه رو نشون میداد.

برای همین از روز اول ما شروع به آرشیو کردن مستندهای این شبکه کردیم…

بقیه شو اینجا بخون…

آخرین مطالب بلاگ